کلمه جو
صفحه اصلی

wavy


معنی : پرچین و شکن، موج دار، مواج، پر تلاطم، متموج، پرموج
معانی دیگر : متلاطم، (مثل موج) پست و بلند، پر تپه و ماهور، ناصاف، ناهموار، لرزان، متزلزل، دارای حرکت موجی، جنبش بعقب و جلو

انگلیسی به فارسی

پرچین و شکن، پرموج، پر تلاطم، جنبش بعقب و جلو،متموج


موج دار، مواج، پر تلاطم، متموج، پرچین و شکن، پرموج


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: wavier, waviest
مشتقات: wavily (adv.), waviness (n.)
(1) تعریف: having or abounding in waves.
مترادف: choppy
مشابه: rough

- the wavy ocean
[ترجمه ترگمان] اقیانوس مواج
[ترجمه گوگل] اقیانوس رگه ای

(2) تعریف: characterized by or suggestive of waves.
مترادف: serpentine, undulating
مشابه: curving, curvy, rippled, snaky, squiggly, tortuous, twisting, wrinkled

- the wavy pattern of telephone lines and poles
[ترجمه ترگمان] الگوی موجی از خطوط تلفن و تیرک ها
[ترجمه گوگل] الگوی موجک خطوط تلفن و قطب

(3) تعریف: having an undulating form; sinuous.
مترادف: sinuous, undulating
مشابه: curly, serpentine, sinuate, snaky, winding

- the cloth's wavy edge
[ترجمه ترگمان] پارچه ای که در زیر آن قرار دارند
[ترجمه گوگل] لبه مبهم پارچه
- a long wavy line of people
[ترجمه ترگمان] صف طویلی از مردم
[ترجمه گوگل] یک خط قرمز طولانی از مردم

(4) تعریف: unsteady; wavering.
مترادف: unsteady, wavering
مشابه: shaky, uneven

• having or forming waves; curving, having curves; unstable, shaking
something that is wavy has curves in it.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] موجی
[نساجی] موج دار - پر موج - پر چین وچروک

مترادف و متضاد

پرچین و شکن (صفت)
crisp, crispy, wavy

موج دار (صفت)
lumpy, vermiculate, wavy, sinuate, rippling, undulant

مواج (صفت)
stormy, wavy, raging

پر تلاطم (صفت)
wavy

متموج (صفت)
wavy

پرموج (صفت)
wavy

جملات نمونه

1. a wavy flame
شعله ی لرزان

2. a wavy lake
دریاچه ی پر موج

3. a wavy terrain
زمین ناهموار

4. the wavy surface of the wall
رویه ی موجدار دیوار

5. in the folds of her wavy hair
در لابلای گیسوان فرفری او

6. She had short, wavy brown hair.
[ترجمه ترگمان]موهای کوتاه و مجعد داشت
[ترجمه گوگل]او موهای کوتاه قهوه ای قهوه ای داشت

7. Devil killer body, a large wavy golden hair shine, slender legs wearing a yellow goose miniskirts, show figure of the perfect.
[ترجمه ترگمان]بدن قاتل شیطان که موهای مجعد طلایی و پاهای باریک دارد و یک غاز زرد رنگ به تن دارد، اندام او را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]بدن قاتل شیطان، درخشش موهای طلایی بزرگ، پاهای باریک و مینیسکریس زرد زرد، نشان می دهد شکل کامل است

8. She drew a wavy line under the word.
[ترجمه ترگمان]زیر لب یک خط مواج کشید
[ترجمه گوگل]او زیر خط قرمز خط قرمز را کشید

9. Her long wavy hair was tied back with a bow.
[ترجمه ترگمان]موهای مجعدش با کمانی بسته شده بود
[ترجمه گوگل]موهای با موی بلند او با کمان گره خورده بود

10. Her hair is naturally wavy.
[ترجمه ترگمان]موهای او به طور طبیعی مواج است
[ترجمه گوگل]موهایش به طور طبیعی موجی است

11. Wavy Gravy is the only living ice cream flavor.
[ترجمه ترگمان]Wavy Gravy تنها طعم بستنی زنده است
[ترجمه گوگل]Wavy Gravy تنها طعم بستنی زندگی می کند

12. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

13. To others it is the wavy symbol of the primal waters attached to the cross of matter.
[ترجمه ترگمان]برای برخی دیگر، نماد موجی از آب های اولیه متصل به صلیب است
[ترجمه گوگل]برای دیگران نماد موجی از آبهای اولیه است که به صلیب ماده وابسته است

14. The grain is narrowly interlocked, sometimes wavy or variegated, producing roe or narrow ribbon striped figure on quartered surfaces.
[ترجمه ترگمان]دانه ها به سختی درهم قفل شده اند، گاهی موجی یا چند variegated، تولید سهام و یا نوار باریک روبان راه راه در سطوح quartered
[ترجمه گوگل]دانه تقریبا به هم متصل شده است، گاهی اوقات موج دار یا پراکنده، تولید قره قاط و یا رشته ای نوار راه راه در سطوح riddled

15. Lamb, who was short and had wavy, blonde hair, wore a tracksuit and plimsolls.
[ترجمه ترگمان]بره که کوتاه بود و موهای مجعد و بلوند داشت، tracksuit و plimsolls به تن داشت
[ترجمه گوگل]گوسفند که کوتاه بود و دارای موی سرخ، موهای بلوند بود، لباس ورزشی و لباس های پلاستیکی را پوشید

16. Brown, wavy hair - not that really dark brown, but the sort that goes lighter in the sun.
[ترجمه ترگمان]قهوه ای، موهای موج دار - نه آن قهوه ای تیره، بلکه نوعی که در نور خورشید روشن تر می شود
[ترجمه گوگل]قهوه ای، موهای بامزه - نه واقعا قهوه ای تیره، اما نوعی که در خورشید درخشان تر می شود

17. She had long wavy brown hair, and a gentle, kind face.
[ترجمه ترگمان]موهای بلند و مجعد داشت و صورتی مهربان و مهربان داشت
[ترجمه گوگل]او موهای قهوه ای مایل به زرد داشت و صورت ملایم و ملایم بود

a wavy lake

دریاچه‌ی پرموج


a wavy terrain

زمین ناهموار


a wavy flame

شعله‌ی لرزان


the wavy surface of the wall

رویه‌ی موج‌دار دیوار


پیشنهاد کاربران

kind of Curvature in hair or line and etcetera

موی موجدار

موی حالت دار

تلو تلو

موج خیز ؛ پرموج.


کلمات دیگر: