1. a weekend visit with friends
اقامت آخر هفته نزد دوستان
2. his weekend retreat is a karaj garden
خلوتگاه آخر هفته ی او باغی در کرج است.
3. long weekend
تعطیلات پایان هفته ی طولانی (مثلا جمعه و شنبه و یکشنبه)
4. a dirty weekend
(انگلیس - عامیانه) تعطیل آخر هفته که در آن روابط جنسی نامشروع انجام می شود
5. i entertained my cousins over the weekend
در تعطیلات آخر هفته پسر عموهایم مهمانم بودند.
6. weekday hours: 8 a. m. to 5 p. m. ; weekend hours: 2 to 5 p. m.
ساعات کار در روزهای هفته: 8 صبح تا 5 بعدازظهر،ساعات کار در شنبه و یکشنبه: 2 تا 5 بعدازظهر
7. a week-end trip
سفر پایان هفته
8. I've been toiling away at this essay all weekend.
[ترجمه ترگمان]تمام آخر هفته مشغول این مقاله بودم
[ترجمه گوگل]من در تمام این آخر هفته به این مقاله مشغول کرده ام
9. We spent the weekend gadding about London and generally enjoying ourselves.
[ترجمه ترگمان]ما تعطیلات آخر هفته را در لندن گذراندیم و کلا از خودمان لذت بردیم
[ترجمه گوگل]ما هفته ها در مورد لندن صرف می کردیم و به طور کلی از خودمان لذت می بریم
10. She has gone to see her sister this weekend.
[ترجمه ترگمان]اون آخر هفته رفته خواهرش رو ببینه
[ترجمه گوگل]او این آخر هفته برای دیدن خواهرش رفته است
11. He blamed Fiona for a lousy weekend.
[ترجمه ترگمان]اون \"فیونا\" رو به خاطر یه آخر هفته مزخرف سرزنش می کرد
[ترجمه گوگل]او فیونا را به خاطر تعطیلات عجیب و غریب متهم کرد
12. Are you doing anything over the weekend?
[ترجمه سبحان] آیا شما در تعطیلات آخر هفته کاری انجام می دهید؟
[ترجمه ترگمان]تو این آخر هفته کاری می کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا شما در طول آخر هفته کاری می کنید؟
13. The office is closed at the weekend.
[ترجمه ترگمان]این دفتر در آخر هفته بسته شده است
[ترجمه گوگل]این دفتر در آخر هفته بسته شده است
14. We have guests staying this weekend.
[ترجمه ترگمان]ما این آخر هفته مهمون داریم
[ترجمه گوگل]ما مهمانان این آخر هفته را ترک می کنیم
15. The city centre really comes alive at the weekend.
[ترجمه آرمان مسگری] واقعا مرکز شهر در آخر هفته زنده می شود .
[ترجمه ترگمان]این مرکز شهر در آخر هفته واقعا زنده است
[ترجمه گوگل]مرکز شهر واقعا در آخر هفته زنده است
16. I gave the kitchen a spring-clean at the weekend.
[ترجمه ترگمان]من یه تعطیلات بهاری رو تو این آخر هفته دادم
[ترجمه گوگل]من در آخر هفته آشپزخانه را بهار پاک کردم
17. I don't work at the weekend.
[ترجمه ترگمان]آخر هفته کار نمی کنم
[ترجمه گوگل]من در آخر هفته کار نمی کنم
18. I'm going to spend the weekend just relaxing.
[ترجمه ترگمان]قصد دارم آخر هفته را فقط استراحت کنم
[ترجمه گوگل]من قصد دارم هفته آخر را صرف آرامش کنم