کلمه جو
صفحه اصلی

whisky


معنی : ویسکی
معانی دیگر : whiskey ویسکی، مثل ویسکی، ویسکی خوردن

انگلیسی به فارسی

( whiskey ) ویسکی، مثل ویسکی، ویسکی خوردن


نوشیدنی الکلی، ویسکی، وسکی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: whiskies
• : تعریف: whiskey, esp. Scotch or Canadian.

• alcoholic beverage made from fermented grain (e.g. corn, rye, or barley)
whisky is a strong alcoholic drink made from barley or rye.

مترادف و متضاد

ویسکی (اسم)
snakebite, whisky, whiskey

جملات نمونه

1. whisky is usually aged in wood
ویسکی معمولا در بشکه ی چوبی به عمل آورده می شود.

2. smooth whisky
ویسکی خوش طعم

3. a blended whisky
ویسکی مخلوط

4. a lot of whisky is distilled in scotland
در اسکاتلند ویسکی به مقدار زیاد ساخته می شود.

5. he cut the whisky with water
ویسکی را با آب رقیق کرد.

6. i could smell the whisky on his breath
از دهانش بوی ویسکی می آمد،بوی ویسکی را از نفسش احساس می کردم.

7. a notorious bootlegger who bootlegged whisky from canada
قاچاقچی معروفی که از کانادا ویسکی قاچاق می کرد

8. he laces his coffee with whisky
او به قهوه ی خود ویسکی می زند.

9. This is a very good whisky.
[ترجمه ترگمان] این یه ویسکی خیلی خوبه
[ترجمه گوگل]این یک ویسکی بسیار خوب است

10. Whisky contains a large percentage of alcohol.
[ترجمه ترگمان]Whisky حاوی درصد زیادی از الکل است
[ترجمه گوگل]ویسکی دارای مقدار زیادی الکل است

11. As the whisky took effect, he gradually fell into a drunken stupor.
[ترجمه ترگمان]وقتی ویسکی اثر کرد، به تدریج دچار رخوت مستی شد
[ترجمه گوگل]همانطور که ویسکی شروع به کار کرد، او به تدریج سقوط کرد

12. He poured himself a whisky and sat down in the chair.
[ترجمه ترگمان]یک ویسکی برای خود ریخت و روی صندلی نشست
[ترجمه گوگل]او خود را یک ویسکی ریخت و در صندلی نشست

13. I'll have my whisky straight, please.
[ترجمه ترگمان]من ویسکی می خورم، لطفا
[ترجمه گوگل]من ویسکی را مستقیما دارم لطفا

14. The whisky had been distilled in 1926 and sat quietly maturing until 198
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۲۶ این ویسکی در سال ۱۹۲۶ تقطیر شد و تا سال ۱۹۸ همچنان به بلوغ رسید
[ترجمه گوگل]ویسکی در سال 1926 تقسیم شده و تا 198 سالگی به طور صریح بلوغ می کند

15. I caught the whiff of whisky on his breath.
[ترجمه ترگمان]بوی ویسکی را در نفسش گرفتم
[ترجمه گوگل]من صدای ویسکی را در نفس خود گرفتم

پیشنهاد کاربران

ویسکی


کلمات دیگر: