کلمه جو
صفحه اصلی

a little


کمی، اندکی، قدری، یک خرده

انگلیسی به فارسی

کمی، یک کم


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: a small amount of something.

- I have a little time now, so we can talk.
[ترجمه nazary] هم اکنون کمی وقت دریم ، بنابراین میتوانیم صحبت کنیم
[ترجمه Daniyal] من اکنون زمان کمی دارم، پس میتوانیم کمی صحبت کنیم
[ترجمه ترگمان] الان یکم وقت دارم تا بتونیم حرف بزنیم
[ترجمه گوگل] اکنون زمان کمی دارم، بنابراین می توانیم صحبت کنیم

(2) تعریف: to a small degree or for a small amount of time.

- I'm a little tired right now.
[ترجمه ترگمان] من الان کمی خسته ام
[ترجمه گوگل] من کمی خسته ام در حال حاضر
- I studied a little before dinner.
[ترجمه ترگمان] قبل از شام کمی مطالعه کردم
[ترجمه گوگل] من کمی قبل از شام مطالعه کردم

(3) تعریف: sometimes, but not very often.

- She baby-sits a little.
[ترجمه ترگمان] بچه - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه گوگل] او کمی کوچک است

• a bit, a few, a handful
rather, quite, to a certain extent, somewhat (e.g.: "i found tom a little sarcastic")

جملات نمونه

1. From a little spark may burst a mighty flame.
[ترجمه ترگمان] یه جرقه کوچیک میتونه یه شعله قدرتمند رو منفجر کنه
[ترجمه گوگل]1، از یک جرقه کوچک ممکن است یک شعله قدرتمند را پشت سر بگذارد

2. Better a little fire to warm us, than a great one to burn us.
[ترجمه ترگمان]یک آتش کوچک برای گرم کردن ما بهتر از یک آتش بزرگ برای سوزاندن ما است
[ترجمه گوگل]2، بهتر است کمی آتش برای گرم ما، از یک بزرگ برای سوزاندن ما

3. A little is better than none.
[ترجمه ترگمان] یه کم بهتر از هیچی نیست
[ترجمه گوگل]3، کمی بهتر از هیچ کس نیست

4. A little neglect may breed great mischief.
[ترجمه ترگمان]غفلت کوچکی می تواند شرارت بزرگی از بین ببرد
[ترجمه گوگل]4، بی توجهی کمی می تواند بدبختی بزرگی ایجاد کند

5. A little pot is soon hot.
[ترجمه ترگمان]یک قوری کوچک خیلی زود داغ می شود
[ترجمه گوگل]5، یک گلدان کوچک به زودی گرم می شود

6. Many a little makes a mickle.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم کمی mickle می کنند
[ترجمه گوگل]6، بسیاری از بچه ها یک میکل را می سازند

7. A little of everything, nothing at all.
[ترجمه ترگمان] یه کم از همه چی، هیچی
[ترجمه گوگل]7، کمی از همه چیز، هیچ چیز در همه

8. Many a little (or pickle) makes a mickle.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آن ها کمی (یا ترشی)را می سازند
[ترجمه گوگل]8، بسیاری از کمی (یا ترشی) باعث می شود

9. A little knowledge is a dangerous thing.
[ترجمه ترگمان]کمی دانش، چیز خطرناکی است
[ترجمه گوگل]9، دانش کمی یک چیز خطرناک است

10. A little pot [pan] is soon hot.
[ترجمه ترگمان]یک قابلمه کوچک به زودی داغ می شود
[ترجمه گوگل]10، یک گلدان کوچک به زودی گرم می شود

11. A little child is the sweetest and purest thing in the world.
[ترجمه ترگمان]یک بچه کوچک، شیرین ترین و پاک ترین چیز دنیاست
[ترجمه گوگل]11، یک کودک کوچک شیرین ترین و خالص ترین چیز در جهان است

12. Into every life a little rain must fall.
[ترجمه ترگمان]در هر زندگی یک باران ریز نقش بر آب می شود
[ترجمه گوگل]12، در هر زندگی یک بار باران کوچک باید سقوط کند

13. A little body often harbours a great soul.
[ترجمه ترگمان]یک بدن کوچک غالبا جان بزرگی را در بندر گاه می کند
[ترجمه گوگل]14، یک بدن کوچک اغلب روح بزرگ را در اختیار دارد

14. The world is but a little place, after all.
[ترجمه ترگمان]بعد از این همه دنیا، دنیا جای کوچکی است
[ترجمه گوگل]15، بعد از همه، جهان تنها یک مکان کوچکی است

پیشنهاد کاربران

کمی به من وقت بده

, تعداد کمی

یک ذره
کمی

مقداری

کمی. به مقدار کمی

A few:تعداد کم اما کافی/برای اسم های قابل شمارش/
A little:مقدار کم اما کافی/برای اسم های غیر قابل شمارش/
Few:ناکافی/اسم های قابل شمارش/
Little:ناکافی/اسم های غیر قابل شمارش/

مقدار کمی

مقدار ناچیز. کم


کلمات دیگر: