کلمه جو
صفحه اصلی

wasp


معنی : زنبور
معانی دیگر : (جانورشناسی) زنبور (نوعی زنبور بد زهر و غیر عسلی و نازک بال از جنس hymenoptera)، منجک، زنبور بی عسل

انگلیسی به فارسی

(جانورشناسی) زنبور (بی عسل)


گوسفند، زنبور


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: Waspish (adj.), Waspy (adj.)
(1) تعریف: in the United States, a white Anglo-Saxon Protestant.

(2) تعریف: such a person who is also considered to be a politically conservative member of the privileged upper class in the United States (often used disparagingly).

• american who is of northern european heritage and belongs to the protestant church (considered to be the privileged class in the united states)
social insect with membranous wings and a slender body that tapers to a point with a stinging organ at the end
a wasp is a small insect which usually has yellow and black stripes across its body and a sting in its tail.

مترادف و متضاد

زنبور (اسم)
bee, wasp

جملات نمونه

1. When the wasps descended on the picnic, we ran in all directions.
وقتی زنبور ها به سمت ما در پیک نیک سرازیر شدند,ما هر کدام به سویی فرار کردیم

2. A swarm of wasps attacked us as we were reclining on the porch.
همینطور که در ایوان دراز کشیده بودیم فوجی از زنبورها به ما حمله کردند

3. The piercing sting of a wasp can be very painful.
نیش سوراخ کننده زنبور میتوتند بسیار دردناک باشد

4. He was stung by a wasp.
[ترجمه ترگمان]زنبوری نیش زد
[ترجمه گوگل]او توسط یک گوسفند خفه شد

5. A wasp came towards us and Howard started flailing his arms around.
[ترجمه ترگمان]یک زنبور به طرف ما آمد و هاوارد شروع به تکان دادن بازوانش به اطراف کرد
[ترجمه گوگل]هویچ به سمت ما آمد و هوارد شروع به سوزاندن سلاح هایش کرد

6. A wasp flew in the open window.
[ترجمه ترگمان]زنبوری از پنجره باز به پرواز درآمد
[ترجمه گوگل]یک راس در پنجره باز پرواز کرد

7. A wasp had flown in through the window.
[ترجمه ترگمان]زنبوری از پنجره پرواز کرده بود
[ترجمه گوگل]یک زنبور از طریق پنجره پرواز کرد

8. I was stung on the arm by a wasp.
[ترجمه ترگمان]زنبوری مرا نیش زد
[ترجمه گوگل]من توسط یک گوسفند بر روی بازوها زدم

9. I got stung by a wasp yesterday.
[ترجمه امیرحسین] دیروز یک زنبور من را نیش زد
[ترجمه ترگمان] دیروز یه زنبور نیش زدم
[ترجمه گوگل]دیروز با یک عصا قدم زدم

10. My mother comes from an old WASP family which has been in this country for 350 years.
[ترجمه ترگمان]مادرم از یک خانواده WASP که به مدت ۳۵۰ سال در این کشور بوده، می آید
[ترجمه گوگل]مادر من از یک خانواده قدیمی WASP که در این کشور برای 350 سال است، می آید

11. She lifted her foot and squashed the wasp into the ground.
[ترجمه ترگمان]پایش را بلند کرد و زنبور را له کرد
[ترجمه گوگل]او پا را بلند کرد و صدف را به زمین فرو کرد

12. At that moment, a wasp flew in through the open window.
[ترجمه ترگمان]در همان لحظه زنبوری از پنجره باز به پرواز درآمد
[ترجمه گوگل]در آن لحظه یک راس درون پنجره باز شد

13. A wasp or bee sting is painful but not necessarily serious.
[ترجمه ترگمان]زنبور یا نیش زنبور دردآور است اما لزوما جدی نیست
[ترجمه گوگل]زهر زنبور یا زنبور عسل دردناک است اما لزوما جدی نیست

14. She took a swat at the wasp.
[ترجمه ترگمان]او به سمت زنبور حرکت کرد
[ترجمه گوگل]او یک گاو را در گاو کشید

15. Don't touch that wasp. Let it be.
[ترجمه ترگمان]به اون زنبور دست نزن بذار باشه
[ترجمه گوگل]این لقمه را لمس نکنید بیایید

16. Rub ointment onto the wasp sting.
[ترجمه ترگمان]پماد بمالید را روی نیش زنبور بمالید
[ترجمه گوگل]پوسیدگی را بر روی نیش عصاره بنوشید

17. Her face was covered in wasp stings.
[ترجمه ترگمان]صورتش پر از نیش های زنبور عسل بود
[ترجمه گوگل]چهره اش در زدگی گشاد بود

18. The dog went berserk when a wasp stung him.
[ترجمه ترگمان]وقتی زنبوری او را نیش زد، سگ از کوره دررفت
[ترجمه گوگل]وقتی گاو گرسنه او را ترک کرد، سگ رفت

پیشنهاد کاربران

زنبور گاوی


کلمات دیگر: