کلمه جو
صفحه اصلی

babushka


نوزاد، کودک، طفل، بچه، بچه ی کوچک، شیرخواره، نوزاد حیوان، توله، جوجه، وابسته به نوزاد، کودکانه، جوانترین، کوچکترین، خردترین، خردسال ترین، (امریکا - خودمانی) عزیزم، جانم، (عامیانه) شخص، چیز، بچه مانند، بچه ننه، بچه بازی درآوردن، لوس شدن، با کسی مثل کودک رفتار کردن، تر و خشک کردن، توجه کردن، روسری زنانه، لچک

انگلیسی به فارسی

روسری زنانه، لچک


babushka


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a woman's scarf, usu. triangle-shaped, that is worn on the head and tied under the chin.

• bandana or kerchief folded and tied around the head; grandmother, old woman (russian)

جملات نمونه

1. Two babushkas acknowledged me. In white smocks and turbans they stood with their red arms in a sink.
[ترجمه ترگمان]دو نفر babushkas مرا تصدیق کردند در لباس سفید و turbans، با بازوهای سرخ خود در ظرف شویی ایستاده بودند
[ترجمه گوگل]دو babushkas من را تشخیص داد  آنها در اسباب بازی های سفید و توران ها با بازوی قرمز خود در یک سینک ایستاده بودند

2. Babushka said she would do this and, waving goodbye to the kings, started to clean her cabin.
[ترجمه ترگمان]Babushka گفت که این کار را خواهد کرد و پس از خداحافظی با پادشاهان شروع به تمیز کردن کابین خود کرد
[ترجمه گوگل]بابوشکا گفت که او این کار را انجام می دهد و با خوشحالی به پادشاهان، کابین او را تمیز می کند

3. While the strangers slept, Babushka baked some bread and thought about the men.
[ترجمه ترگمان]در حالی که غریبه ها خوابیده بودند، babushka نان می خوردند و به مردها فکر می کردند
[ترجمه گوگل]در حالی که غریبه ها خوابیدند، بابوشکا بعضی از نان ها را پخته و در مورد مردان فکر می کرد

4. We all know about Santa, but what about Babushka, Saint Nicholas and Black Peter?
[ترجمه ترگمان]ما همه درباره بابانوئل می دانیم، اما درباره babushka، سن نیکولاس و سیاه پیتر چه خبر است؟
[ترجمه گوگل]همه ما در مورد سانتا می دانیم، اما درباره Babushka، سنت نیکلاس و سیاه پیتر

5. Have oneself only secretly fill in the babushka of a red miscellaneous hair in the private parts at random.
[ترجمه ترگمان]خود را به طور مخفیانه در انبار کردن یک مو قرمز در بخش های خصوصی به طور تصادفی پر کنید
[ترجمه گوگل]خود را تنها به طور مخفی در babushka از موهای قرمز فرعی در بخش خصوصی به طور تصادفی پر کنید

6. Same babushka collocation is very appropriate, nevertheless, cowboy hat and jerkin, deduce mix the amorous feelings that build likewise wonderful.
[ترجمه ترگمان]با این حال، همنشینی با babushka بسیار مناسب است، با این حال، کلاه کابوی و نیم تنه، می تواند احساسات عاشقانه را ترکیب کند که هم چنین عالی است
[ترجمه گوگل]همان دسته بندی babushka بسیار مناسب است، با این حال، کلاه کابوی و jerkin، ترکیب احساسات عاشقانه که ساخت شگفت انگیز است

7. Babushka. -Very good. I am the one who gives presents to all children. . .
[ترجمه ترگمان]babushka خیلی خوبه من کسی هستم که به همه بچه ها کادو میده
[ترجمه گوگل]بابوشکا -خیلی خوب  من کسی هستم که به همه بچه ها هدیه می دهد    

8. She was referred to as the Babushka Lady because she adorned a 'babushka' which is a head scarf worn by grandmothers.
[ترجمه ترگمان]از او به عنوان بانوی Babushka یاد شده بود، چون she را که روسری به سر داشت و روسری به سر داشت، زینت می داد
[ترجمه گوگل]او به عنوان بانوی بابوشکی نامگذاری شد زیرا او "babushka" را که یک روسری سر پوشیده توسط مادربزرگها بود، تزئین کرد

9. Traditionally a figure called Babushka gave gifts to the children. Babushka is an old woman or grandmother with a headscarf tied under the chin.
[ترجمه ترگمان]به طور سنتی، اندامی به نام \"Babushka\" به بچه ها هدیه داد Babushka یک زن مسن یا مادربزرگ با روسری بسته زیر چانه است
[ترجمه گوگل]به طور سنتی یک رقم Babushka به کودکان هدیه داد  Babushka یک زن پیر یا مادربزرگ با روسری است که زیر چانه گره خورده است

10. I have made two mono plays for the Honored actor of Russia Viktor Ryabov who worked in this theatre as well as another mono play "Sleeping Beauty" for the German theatre "Babushka" (Eppingen).
[ترجمه ترگمان]من دو تک تای دیگر را برای هنرپیشه Honored روسیه ویکتور Ryabov که در این تئاتر کار می کرد و تک تای دیگر \"زیبایی خواب\" برای تئاتر آلمانی \"Babushka\" (Eppingen)بازی کرده بودم
[ترجمه گوگل]من دو نمایش تک برای بازیگر برجسته روسیه ویکتور ریبوف که در این تئاتر و همچنین یک بازی مونو «زیبای خفته» برای تئاتر آلمانی Babushka (Eppingen) کار کرده بود، ساخته شده است

11. Arrive again to hat from jellaba babushka, each brands are done in the top of head sufficient time.
[ترجمه ترگمان]دوباره به کلاه jellaba babushka برسید، هر برند در بالای سر کافی انجام می شود
[ترجمه گوگل]دوباره به کلاه از jellaba babushka بیاورید، هر علامت تجاری در بالای سر کافی زمان انجام می شود

12. To this day, no one knows who the Babushka Woman is or what she was doing there.
[ترجمه ترگمان]تا امروز، هیچ کس نمی دونه زن \"babushka\" کیه یا داره چی کار می کنه
[ترجمه گوگل]تا به امروز هیچ کس نمی داند که زن باباشا یا چه چیزی در آنجا کار می کند

13. Turn Babushka on and off by pushing down on the top of the light, and watch it faze through its cycle revealing varied colors as it goes.
[ترجمه ترگمان]با فشار دادن به بالای چراغ، آن را روشن و خاموش کنید و آن را در طول چرخه خود تماشا کنید که رنگ های متنوع و متفاوتی را آشکار می سازد
[ترجمه گوگل]بابوشکا را روشن و خاموش کنید و با بالا رفتن از نور به پایین بکشید و از طریق چرخه ی آن فاز را نشان دهید که رنگ آن متنوع است

14. On the station platform children in leopard spots yawn, and hardy babushkas struggle with loads for their winter dachas.
[ترجمه ترگمان]روی سکوی ایستگاه، بچه ها خمیازه می کشند، خمیازه می کشند و babushkas مقاوم در برابر باره ای زمستانی خود تقلا می کنند
[ترجمه گوگل]در ایستگاه پلتفرم، بچه ها در نقاط لئوپوراد فریاد می زنند، و babushkas ها سخت گیرانه با بارهای خود را برای زمین های زمستانی مبارزه می کنند

پیشنهاد کاربران

نوعی روسری که زنان کشاورز روس به روی موهای خود می بندند

در زبان روسی به معنی مادربزرگ، زن مسن؛ گاهی در انگلیسی هم به همین معنی بکار میرود.


کلمات دیگر: