1. a wandering minstrel
داستان گوی سیار
2. a wandering stream
یک نهر پر پیچ و خم
3. the wandering jew
یهودی سرگردان
4. sir richard burton's wandering in africa
سفرهای سر ریچارد برتون در افریقا
5. the people were wandering in the park
مردم در پارک این طرف و آن طرف می رفتند.
6. two old men with wandering thoughts
دو پیرمردی که افکارشان پریشان است
7. The child was found wandering the streets alone.
[ترجمه ترگمان]کودک به تنهایی در خیابان ها سرگردان بود
[ترجمه گوگل]کودک در خیابان ها سرگردان شد
8. I felt my attention wandering during the lecture.
[ترجمه ترگمان]متوجه شدم که در موقع سخنرانی، حواسم پرت می شود
[ترجمه گوگل]در سخنرانی من توجه خود را سرگردان کردم
9. We spent the morning wandering around the old part of the city.
[ترجمه ترگمان]صبح را با پرسه زدن در قسمت قدیمی شهر سپری کردیم
[ترجمه گوگل]ما صبح سرگردان در اطراف بخش قدیم شهر بودیم
10. He wore out his shoes wandering around Mexico City.
[ترجمه ترگمان]او کفش های خود را که در اطراف شهر مکزیک سرگردان بود، به پا کرد
[ترجمه گوگل]او کفش های خود را در اطراف مکزیکو سیتی پوشیده بود
11. We can't have people wandering about on private land.
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم مردمی را که در سرزمین خصوصی پرسه می زنند، سرگردان کنیم
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم افراد را در سرزمین خصوصی سرگردان کنیم
12. They perceived a stranger wandering in the garden.
[ترجمه ترگمان]دیدند که غریبه ای در باغ پرسه می زند
[ترجمه گوگل]آنها یک غریبه سرگردان در باغ را درک کردند
13. She was so weak that her pen kept wandering over the page as she wrote.
[ترجمه ترگمان]چنان ضعیف بود که قلمش روی صفحه ای که می نوشت نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]او چنان ضعیف بود که نوشتۀ او همچنان در حال چرخش روی صفحه بود