کنایه آمیز، (حرف) دوپهلو، ناراد، (ورزش) با پشت راکت، با پس دست، رجوع شود به: backhand، باپشت دست نوشته شده یازده شده، طعنه امیز
backhanded
کنایه آمیز، (حرف) دوپهلو، ناراد، (ورزش) با پشت راکت، با پس دست، رجوع شود به: backhand، باپشت دست نوشته شده یازده شده، طعنه امیز
انگلیسی به فارسی
با پشت دست نوشتهشده (یازدهشده)، طعنهآمیز، چپ
پشت سر هم
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: in the manner of a backhand.
- His backhanded shot won the point.
[ترجمه ترگمان] گلوله backhanded به این نقطه رسید
[ترجمه گوگل] گلوله پشتی او نقطه عطفی را به دست آورد
[ترجمه گوگل] گلوله پشتی او نقطه عطفی را به دست آورد
• (2) تعریف: having an ambiguous meaning; oblique.
• متضاد: direct
• مشابه: oblique
• متضاد: direct
• مشابه: oblique
- His comment that her playing was "much better than expected" seemed like backhanded praise.
[ترجمه ترگمان] نظر او مبنی بر این که بازی کردن او \"بسیار بهتر از آن چیزی است که انتظار می رفت\" به نظر \"ستایش برانگیز\" به نظر می رسید
[ترجمه گوگل] اظهارات وی نشان می دهد که بازی او 'خیلی بهتر از انتظار' است
[ترجمه گوگل] اظهارات وی نشان می دهد که بازی او 'خیلی بهتر از انتظار' است
قید ( adverb )
مشتقات: backhandedly (adv.), backhandedness (n.)
مشتقات: backhandedly (adv.), backhandedness (n.)
• : تعریف: with or in the manner of a backhand.
• performed with the back of the hand facing out; doubtful; insincere
a backhanded shot or blow is one that you do with the back of your hand facing in the direction in which you are hitting.
a backhanded compliment or remark is one that seems to express admiration but that could also be an insult.
a backhanded shot or blow is one that you do with the back of your hand facing in the direction in which you are hitting.
a backhanded compliment or remark is one that seems to express admiration but that could also be an insult.
مترادف و متضاد
underhanded
Synonyms: ambiguous, double-edged, equivocal, sarcastic, sardonic, two-edged
جملات نمونه
1. a backhanded compliment
تعارف کنایه آمیز
2. a backhanded slap
سیلی با پشت دست
3. Saying she's improved comes over as a backhanded compliment.
[ترجمه ترگمان]تعریف و تمجید هم داره بهتر می شه
[ترجمه گوگل]می گوید او بهبود یافته است به عنوان یک تعریف برگشت
[ترجمه گوگل]می گوید او بهبود یافته است به عنوان یک تعریف برگشت
4. In a backhanded compliment she said he looked very good for his age.
[ترجمه ترگمان]با تعریف از backhanded گفت که برای سن و سال خودش خیلی خوب به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]او در یک مکالمه تلفنی گفت: "او برای سنش خیلی خوب است "
[ترجمه گوگل]او در یک مکالمه تلفنی گفت: "او برای سنش خیلی خوب است "
5. In a backhanded way, I think a lot of my energy and strength comes from my campaigning.
[ترجمه ترگمان]به هر حال، فکر می کنم انرژی و نیروی زیادی از مبارزات انتخاباتی من حاصل می شود
[ترجمه گوگل]به نظر من، انرژی و قدرتم زیاد از مبارزات من حاصل می شود
[ترجمه گوگل]به نظر من، انرژی و قدرتم زیاد از مبارزات من حاصل می شود
6. It was a backhanded compliment.
[ترجمه ترگمان]این هم تعریف خوبی بود
[ترجمه گوگل]این یک تعریف برگشتی بود
[ترجمه گوگل]این یک تعریف برگشتی بود
7. The man hit him, left hand, backhanded; he was wearing a weighted glove.
[ترجمه ترگمان]مرد ضربه ای سنگین به او زد و با انگشت دست چپش را در دست چپش گرفت
[ترجمه گوگل]این مرد به او ضربه زد، دست چپ، عقب کشید؛ او دستکش وزن داشت
[ترجمه گوگل]این مرد به او ضربه زد، دست چپ، عقب کشید؛ او دستکش وزن داشت
8. This backhanded compliment is, in fact, a tribute to the imagination and commitment of community educators.
[ترجمه ترگمان]در واقع این تعریف backhanded به قوه تخیل و تعهد مربیان اجتماعی احترام می گذارد
[ترجمه گوگل]در واقع، این تعمق و تفکر، ادای احترام به تخیل و تعهد مدرسان جامعه است
[ترجمه گوگل]در واقع، این تعمق و تفکر، ادای احترام به تخیل و تعهد مدرسان جامعه است
9. The first crisis was a backhanded present from Yeltsin himself.
[ترجمه ترگمان]اولین بحران یک backhanded از خود یلتسین بود
[ترجمه گوگل]اولین بحران یکی از یلسین ها بود
[ترجمه گوگل]اولین بحران یکی از یلسین ها بود
10. It is a backhanded note of dismissal, an explanation that is really an excuse.
[ترجمه ترگمان]این یک یادداشت مربوط به اخراج است، توضیحی که واقعا بهانه است
[ترجمه گوگل]این یک یادداشت بازنشسته اخراج است، توضیحی است که واقعا یک بهانه است
[ترجمه گوگل]این یک یادداشت بازنشسته اخراج است، توضیحی است که واقعا یک بهانه است
11. He was right in a backhanded sort of way.
[ترجمه ترگمان]با یه مشت از دهنم بیرون رفت
[ترجمه گوگل]او درست مثل یک راه برگشتی بود
[ترجمه گوگل]او درست مثل یک راه برگشتی بود
12. At its best, the idea is a backhanded compliment to discerning older consumers.
[ترجمه ترگمان]در بهترین حالت، این ایده یک تعریف backhanded برای تشخیص مصرف کنندگان مسن تر است
[ترجمه گوگل]در بهترین حالت، ایده این است که تعمق به عقب برای تشخیص مصرف کنندگان قدیمی تر است
[ترجمه گوگل]در بهترین حالت، ایده این است که تعمق به عقب برای تشخیص مصرف کنندگان قدیمی تر است
13. Attacks from that source amounted to a backhanded compliment to his integrity.
[ترجمه ترگمان]حمله ای که از آن منبع به آن منبع رسید، به یک ستایش backhanded نسبت به تمامیت او رسید
[ترجمه گوگل]حملات از آن منبع به یک تعلیق عقب افتاده به صحت او منجر شد
[ترجمه گوگل]حملات از آن منبع به یک تعلیق عقب افتاده به صحت او منجر شد
14. "Even my good reviews have tended to be backhanded compliments," he says. "They'll say I was good and almost unbearably grotesque. ".
[ترجمه ترگمان]او می گوید: \" حتی بازبینی های خوب من هم تمایل به تعریف backhanded دارند آن ها می گویند که من خوب و تقریبا به طرز غیرقابل تحملی مسخره هستم \"
[ترجمه گوگل]او می گوید: "حتی بررسی های خوبی من تمایل داشتند که تعمقات بیشتری داشته باشند " "آنها می گویند من خوب و تقریبا غیر قابل تحمل grotesque بود '
[ترجمه گوگل]او می گوید: "حتی بررسی های خوبی من تمایل داشتند که تعمقات بیشتری داشته باشند " "آنها می گویند من خوب و تقریبا غیر قابل تحمل grotesque بود '
a backhanded compliment
تعارف کنایهآمیز
a backhanded slap
سیلی با پشت دست
کلمات دیگر: