کلمه جو
صفحه اصلی

babysitting

انگلیسی به فارسی

بچه نگهدار


انگلیسی به انگلیسی

• taking care of a child or children while the parents are temporarily away (usually for a fee)
taking care of a child or children for pay while the parents are temporarily away

جملات نمونه

1. We share the babysitting duties on a rota basis.
[ترجمه ترگمان]ما وظایف نگهداری از بچه را به صورت فهرست به اشتراک می گذاریم
[ترجمه گوگل]ما وظایف مهد کودک را به طور مرتب به اشتراک می گذاریم

2. Would you like me to do any babysitting?
[ترجمه ترگمان]میخوای بچه داری کنم؟
[ترجمه گوگل]آیا دوست دارید که من هر گونه مراقبت از کودک را انجام دهم؟

3. She had been babysitting him and his four-year-old sister.
[ترجمه ترگمان]اون از بچه ش پرستاری می کرد و خواهر چهار ساله ش بوده
[ترجمه گوگل]او او و خواهر چهار ساله اش را بچه نگه داشت

4. I used to do babysitting to earn money.
[ترجمه ترگمان]من برای تحصیل پول از بچه نگهداری می کردم
[ترجمه گوگل]برای خدمت به خدمت نگهداری از بچه ها

5. We share out the babysitting on a rota basis.
[ترجمه ترگمان]ما از بچه نگهداری می کنیم
[ترجمه گوگل]ما بچه ها را به طور مرتب به اشتراک می گذاریم

6. If you are babysitting, make sure you have a contact number for the parents.
[ترجمه ترگمان]اگر از بچه نگهداری می کنید، حتما شماره تماس برای والدین خود را دارید
[ترجمه گوگل]اگر اطفال دارید، حتما شماره تماس برای والدین داشته باشید

7. If you ever need help with the babysitting, I'd be glad to oblige.
[ترجمه ترگمان]اگر برای پرستاری بچه به کمک احتیاج داشتی، خوشحال می شدم که این کار را بکنم
[ترجمه گوگل]اگر تا کنون به مراقبت از بچه ها نیاز دارید، من خوشحال خواهم شد

8. Babysitting is money for old rope if the children don't wake up.
[ترجمه ترگمان]اگر کودکان بیدار نشوند، Babysitting پول برای طناب کهنه است
[ترجمه گوگل]اگر بچه ها از خواب بیدار نشوند، پول برای طناب قدیمی است

9. I'm babysitting for Jo on Friday night.
[ترجمه ترگمان]من شب جمعه از مراقبت از جو مراقبت می کنم
[ترجمه گوگل]من جمعه شب برای جو به منزل می آیم

10. Caroline earns extra money by babysitting.
[ترجمه ترگمان] کارولاین با نگهداری از بچه پول بیشتری در میاره
[ترجمه گوگل]کارولین درآمد اضافی را با نگهداری از کودکان فراهم می کند

11. And babysitting Paul every afternoon allowed for a certain amount of purpose and responsibility for a man ninety-one.
[ترجمه ترگمان]و نگهداری از نگهداری از بچه برای یک مرد نود و یک به طور خاص مجاز بود
[ترجمه گوگل]هر روز بعد از ظهر پائیز نگهداری می شود و برای یک مرد خاص 90 وظیفه و مسئولیتی را برای یک مرد انجام می دهد

12. I have now started to do babysitting for a number of people.
[ترجمه ترگمان]من هم اکنون برای عده ای از مردم شروع به نگهداری از بچه کرده ام
[ترجمه گوگل]من الان شروع به کار کردن بچه ها برای تعدادی از مردم کردم

13. Do pay extra for daytime babysitting; it inevitably involves more work.
[ترجمه ترگمان]برای نگهداری از نگهداری از بچه به طور اجتناب ناپذیری باید کار بیشتری انجام دهید
[ترجمه گوگل]آیا برای مهد کودک روزانه اضافی را پرداخت کنید این به ناچار شامل کار بیشتر می شود

14. Ask Alex and Joan next time you're babysitting.
[ترجمه ترگمان]از \"الکس\" و \"جون\" بپرس دفعه بعد که بچه داری می کنی
[ترجمه گوگل]از الکس و جوآن بپرسید دفعه بعد که شما بچه نگهدارید

15. Babysitting coupons are a practical gift any parent will love.
[ترجمه ترگمان]کوپن های تخفیف یک هدیه عملی برای هر پدر و مادر است
[ترجمه گوگل]کوپن های نگهداری از کودکان یک هدیه عملی است که هر والدین آن را دوست خواهند داشت

پیشنهاد کاربران

مواظبت کردن از بچه، نگهداری کردن از بچه

مواظبت کردن از بچه، نگهداری کردن از بچه ( برای مدت کوتاه که والدین در منزل نیستند )

بچه بازی

محافظت از نوزاد ، مراقبت از نوزاد


پرستار بچه

Babysit فعل هست که میشه از پچه نگهداری کردن البته به جز والدین، اما babysitting میشه پرستار بچه.

Babysit بچه داری کردن، babysitting بچه داری، babysitter پرستار بچه

Noun - uncountable :
پرستاری از کودک
مراقبت از بچه

به معنی پرستار


He 's baby_sitting is good
پرستاری آن پسر خوب است


کلمات دیگر: