1. a whale calf
وال بچه،بچه نهنگ
2. a whale of a difference
تفاوت بسیار زیاد
3. a whale of a story!
یک داستان معرکه !
4. a whale was sighted on the port bow
در زاویه ی چهل و پنج درجه ی سینه ی چپ،نهنگی دیده شد.
5. the whale was blowing a jet of water into the air
نهنگ فواره ای از آب به هوا می دمید.
6. a whale of a
(عامیانه) عالی،بزرگ،محشر،غول آسا
7. a humped whale
نهنگ کوهان دار
8. a prodigious whale
نهنگ عظیم الجثه
9. to harpoon a whale
نهنگ را با آکج صید کردن
10. The whale thrashed the water with its tail.
[ترجمه ترگمان]وال با دمش به آب ضربه زد
[ترجمه گوگل]نهنگ آب را با دمش پرتاب کرد
11. He expressed his revulsion at/against/towards the whale hunting.
[ترجمه گنج جو] نفرت و انزجار خود را از شکار نهنگ ها بر ملا کرد.
[ترجمه ترگمان]از این جهت نفرت خود را نسبت به وال گیری نسبت به وال نشان می داد
[ترجمه گوگل]او ابراز تاسف خود را در مقابل / در برابر / به سمت شکار نهنگ بیان کرد
12. The kids had a whale of a time at the theme park.
[ترجمه ترگمان] بچه ها یه عالمه وقت تو پارک \"پارک\" داشتن
[ترجمه گوگل]بچه ها یک پارک پارک داشتند
13. The whale dived as the harpoon struck it.
[ترجمه ترگمان]چون زوبین فرود آمد وال فرو رفت
[ترجمه گوگل]نهنگ غرق شده به عنوان هارپون به آن حمله کرد
14. Throw out a minnow to catch a whale.
[ترجمه ترگمان]یک ماهی گول بزنید تا وال صید کند
[ترجمه گوگل]یک نهنگ را برای گرفتن یک نهنگ بکشید
15. They had a whale of a time at the funfair.
[ترجمه ترگمان]وال ژان وال گیری را در the دیده بودند
[ترجمه گوگل]آنها یک وقت نهنگ داشتند
16. We had a whale of a time on holiday.
[ترجمه h.asgari] ما در تعطیلات یه عالمه وقت داشتیم.
[ترجمه فرزان] ما اوقات فوق العاده ای ( محشری ) در تعطیلات داشتیم
[ترجمه ترگمان]ما در تعطیلات یک وال داشتیم
[ترجمه گوگل]ما یک وقت ناهار داشتیم
17. Norwegian whalers said yesterday they had harpooned a female minke whale.
[ترجمه ترگمان]کشتی های وال گیر نروژی گفتند که دیروز یک وال سر زا را به زوبین زده بودند
[ترجمه گوگل]نهنگهای نروژی دیروز گفتند که آنها یک نهنگ مینای زنانه را پر کرده اند