کلمه جو
صفحه اصلی

water bottle


معنی : خیک، خیگ

انگلیسی به فارسی

بطری آب، خیک، خیگ


انگلیسی به انگلیسی

• small container for holding drinking water

مترادف و متضاد

خیک (اسم)
sack, skin, goatskin, pigskin, wineskin, hog skin, mussuek, mussuk, waterskin, water bag, water bottle

خیگ (اسم)
sack, skin, goatskin, pigskin, wineskin, hog skin, mussuek, mussuk, waterskin, water bag, water bottle

جملات نمونه

1. She unscrewed the cap of her water bottle and gave him a drink.
[ترجمه ترگمان]در بطری آب را باز کرد و یک نوشیدنی به او داد
[ترجمه گوگل]او کلاه بطری آب خود را باز کرد و به او نوشید

2. He raised the water bottle to his parched lips.
[ترجمه ترگمان]بطری آب را به لبان خشکش برد
[ترجمه گوگل]او بطری آب را به لبهایش فرو برد

3. She'd come and give me a hot water bottle.
[ترجمه ترگمان]او آمد و یک بطری آب گرم به من داد
[ترجمه گوگل]او می آمد و بطری آب گرم را به من می داد

4. Try placing a hot water bottle low down on your tummy and another at your back.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید یک بطری آب داغ روی شکم خود و یک بطری دیگر در پشت خود قرار دهید
[ترجمه گوگل]سعی کنید یک بطری آب گرم کم روی شکم و دیگری در پشت بگذارید

5. A hot water bottle in the small of your back should help.
[ترجمه ترگمان]یک بطری آب گرم در قسمت کوچک کمرت باید کمک کند
[ترجمه گوگل]یک بطری آب گرم در کم پشت شما باید کمک کند

6. She put her water bottle to his parched lips.
[ترجمه ترگمان]بطری آب را روی لب هایش گذاشت
[ترجمه گوگل]او بطری آب خود را به لب هایش فرو برد

7. Take the frozen water bottle, remove the lid, invert and rest on the compost towards the centre of the plants.
[ترجمه ترگمان]بطری آب یخ زده را بردارید، درپوش را بردارید، برعکس کنید و روی کمپوست روی کمپوست به سمت مرکز گیاهان استراحت کنید
[ترجمه گوگل]بطری آب یخ زده را بیرون بیاورید، درب را بردارید، چرخانده و بر کمپوست به سمت مرکز گیاهان ببافید

8. Jonny takes swigs from a water bottle and times his work with an alarm clock.
[ترجمه ترگمان]جانی از بطری آب بیرون می زند و به ساعت زنگدار برخورد می کند
[ترجمه گوگل]Jonny از یک بطری آب جرقه می زند و کار خود را با یک ساعت زنگ دار انجام می دهد

9. He found himself totally alone, with a water bottle, a compass, a revolver and no food.
[ترجمه ترگمان]خودش را کاملا تنها یافت، با یک بطری آب، یک قطب نما، یک هفت تیر و هیچ غذایی
[ترجمه گوگل]او خود را کاملا به تنهایی، با یک بطری آب، یک قطب نما، یک قیچی و بدون غذا یافت

10. It has got a water bottle, a milometer, a speedometer, a yellow saddle, and very thin racing wheels.
[ترجمه ترگمان]یک بطری آب، یک کیلومتر شمار، یک کیلومتر شمار، یک زین زرد و یک چرخ بسیار نازک
[ترجمه گوگل]این یک بطری آب، یک میلیمتر، یک سرعت سنج، زین زرد و چرخ های مسابقه ای بسیار نازک است

11. One night I promised myself a hot water bottle, a basket of marzipan fruits and a video.
[ترجمه ترگمان]یک شب به خودم یک بطری آب داغ و یک سبد میوه و یک ویدئو دادم
[ترجمه گوگل]یک شب من به خودم قول دادم یک بطری آب گرم، یک سبد میوه های مارزیفان و یک ویدیو

12. Never use a hot water bottle and an electric blanket together, as this is extremely dangerous.
[ترجمه ترگمان]هرگز از یک بطری آب داغ و یک پتو با هم استفاده نکنید چون این بسیار خطرناک است
[ترجمه گوگل]هرگز از بطری آب گرم و پتو الکتریکی استفاده نکنید، زیرا این بسیار خطرناک است

13. Example Alice bought a hot water bottle from a retailer which did not give off any heat.
[ترجمه ترگمان]مثال آلیس یک بطری آب داغ را از یک خرده فروش که هیچ گرمایی نمی داد خریده بود
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، آلیس یک خرده بطری آب گرم خریداری کرد که هیچ حرارتی نداشت

14. Agnes hastily passed her the water bottle.
[ترجمه ترگمان]اگنس با عجله بطری آب را برداشت
[ترجمه گوگل]آگناس به سرعت با بطری آبش را گذراند

15. Out tumbled a water bottle and three children.
[ترجمه ترگمان]یک بطری آب و سه بچه را بیرون ریخت
[ترجمه گوگل]یک بطری آب و سه بچه فرو ریخت

پیشنهاد کاربران

بطرى اب

قمقمه

بطری اب

بطری آب

بطری آب - قمقمه

البته میم های تلفظ این دو کامه به بریتیش خیلی معروف شد
که از بریتانیایی ها میخوان اینو تلفظ کنن.
البته زیاده روی هم شده. چون انگلیسی ها اینو اینطوری تلفظ میکنن :
Wotuh. Baatol
وُتِ باتُل
WAW. tuh. BO. tl

آمریکایی ها میگن :
WAA. tr. BAA. tl

البته نه همیشه ولی اکثراً همینطوره


کلمات دیگر: