کلمه جو
صفحه اصلی

wend


معنی : پیمودن
معانی دیگر : به راه خود ادامه دادن، راه خویش را پیش گرفتن، رهسپار شدن، (قدیمی) سفر کردن، مسافرت کردن، رجوع شود به: sorb، منتقل کردن

انگلیسی به فارسی

پیمودن، منتقل کردن


وند، پیمودن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: wends, wending, wended
• : تعریف: to go along or proceed on (one's way).

- He will be wending his way home soon.
[ترجمه ترگمان] زود به خانه برمی گردد
[ترجمه گوگل] او به زودی خانه خود را خواهد زد

• member of a slavic people that resided in parts of northeastern germany in medieval times (remnants of this people are known today as sorbs)
walk; make one's way
if you wend your way in a particular direction, you go there slowly; a literary expression.

مترادف و متضاد

پیمودن (فعل)
measure, pace, travel, run, mete, wing, scale, survey, traverse, wend, perambulate

جملات نمونه

1. to wend one's way
راه خود را در پیش گرفتن،به راه خود ادامه دادن

2. John and I would wend our way into Westwood Village to window-shop or see a movie or buy groceries.
[ترجمه ترگمان]جان و من راهمان را به دهکده Westwood تا فروشگاه پنجره باز می کنیم و یا یک فیلم تماشا می کنیم و یا خواربار می خرند
[ترجمه گوگل]جان و من می توانیم راه خود را به روستای وستوود به فروشگاه پنجره یا فیلم یا خرید مواد غذایی بپردازیم

3. We wend our way through the most crowded portion.
[ترجمه ترگمان]به هر حال از بخش بسیار شلوغی عبور کردیم
[ترجمه گوگل]ما راه خود را از طریق بخش شلوغ تر می گذرانیم

4. As the spectators began to wend their way home, the emotions of some were mixed.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که تماشاگران راه خود را به سوی خانه باز می کردند، احساسات بعضی ها هم آمیخته بود
[ترجمه گوگل]همانطور که تماشاگران شروع به راه رفتن به خانه کردند، احساسات برخی مخلوط شدند

5. We watched the train wend its way through the mountain pass.
[ترجمه ترگمان]با حرکت قطار از گذرگاه کوهستانی عبور کردیم و به حرکت ادامه دادیم
[ترجمه گوگل]ما تماشا کردیم که قطار از طریق گذرگاه کوه عبور می کند

6. Motorists wend their way through orange traffic cones and detour signs.
[ترجمه ترگمان]Motorists با استفاده از مخروط ها در ترافیک نارنجی عبور می کنند و علایم را منحرف می کنند
[ترجمه گوگل]رانندگان خود را از طریق مخروط های ترافیکی نارنجی و نشانه های پیاده روی راه می اندازند

7. My hand wend around her waist as I held her hand and we began to dance.
[ترجمه ترگمان]وقتی دست او را گرفتم، دستم به دور کمرش بسته شد و شروع به رقص کردیم
[ترجمه گوگل]دستم را در اطراف کمر قرار دادم و دستم را گرفتم و شروع کردیم به رقصیدن

8. The rivers then wend their separate ways before reaching the sea in very different places: the Salween in Myanmar, the Mekong in southern Vietnam and the Yangzi near Shanghai.
[ترجمه ترگمان]پس از آن رودخانه ها راهشان را پیش از رسیدن به دریا در مکان های بسیار مختلفی باز کردند: the در میانمار، مکونگ در جنوب ویتنام و the در نزدیکی شانگهای
[ترجمه گوگل]پس از آن رودخانه ها راه های جداگانه خود را قبل از رسیدن به دریا در مکان های بسیار متفاوت Salween در میانمار، مکونگ در جنوب ویتنام و Yangzi در نزدیکی شانگهای

9. I meet up with another writer and we wend our way through downtown.
[ترجمه ترگمان]من با یک نویسنده دیگر ملاقات می کنم و راهمان را از وسط شهر رد می کنیم
[ترجمه گوگل]من با یک نویسنده دیگر ملاقات می کنیم و از طریق مرکز شهر می رویم

10. Bees are typically impressive navigators, able to wend their way home through complex landscapes after visits to flowers far removed from their nests.
[ترجمه ترگمان]زنبورها به طور معمول navigators impressive هستند و پس از بازدید از گل ها به دور از لانه های خود، می توانند مسیر خود را از طریق مناظر پیچیده به خانه باز کنند
[ترجمه گوگل]زنبورها به طور معمول موشک های چشمگیر هستند، پس از بازدید از گل های دور از لانه هایشان، از طریق چشم انداز پیچیده می توانند راه خود را به خانه برسانند

11. And now wend we to yonder fountain, for the hour of rest is at hand, and the stream had hardly touched my lip when I was called to battle by thy approach.
[ترجمه ترگمان]و حالا با آن که ما به سوی چشمه برویم، چون ساعت استراحت در دست است و رودخانه به زحمت وقتی که از نزدیک شدن تو به جنگ فرا خوانده بودم لبم را لمس کرده بود
[ترجمه گوگل]و اکنون ما را به چشمه می اندازیم، برای ساعت استراحت در دست است، و جریان به سختی به لب من لمس شد، زمانی که من به راه خود به نبرد دعوت شدم

12. As she wend along she began calculating what she would buy after she had sold the milk.
[ترجمه ترگمان]همچنان که ادامه می داد، به محاسبه آنچه را که بعد از فروش شیر می خرید، ادامه داد
[ترجمه گوگل]همانطور که او در کنار او شروع به محاسبه آنچه که او پس از او شیر به فروش می رسد

13. I tried to wend the cat away from my room.
[ترجمه ترگمان]سعی کردم از اتاق خارج شوم
[ترجمه گوگل]من سعی کردم گربه را از اتاقم دور کنم

14. Alexander Wend interpreted culture of international system and its change.
[ترجمه ترگمان]الکساندر wend فرهنگ نظام بین المللی و تغییر آن را تفسیر کرد
[ترجمه گوگل]الکساندر وند فرهنگ سیستم بین المللی و تغییر آن را تفسیر کرد

15. Then he drowned and he wend to heaven.
[ترجمه ترگمان]سپس غرق شد و به سوی آسمان رفت
[ترجمه گوگل]سپس او غرق شد و او را به بهشت ​​می برد

اصطلاحات

to wend one's way

راه خود را در پیش گرفتن، به راه خود ادامه دادن



کلمات دیگر: