1. a weakly infant
یک نوزاد ناتوان
2. a weakly old man
یک پیرمرد رنجور
3. a weakly plant
یک گیاه مریض
4. He looked at the mess and smiled weakly.
[ترجمه ترگمان]به این آشفتگی نگاه کرد و لبخند ضعیفی زد
[ترجمه گوگل]او به ظروف سربزیر نگاه کرد و لبخند زد
5. "I'm all right," Max said weakly, but his breathing came in jagged gasps.
[ترجمه ترگمان]مکس با صدای ضعیفی گفت: حالم خو به، اما تنفسش بریده بریده شده بود
[ترجمه گوگل]مکس گفت: 'من همگی حق دارم، اما نفسش به شدت متزلزل شد
6. He sank down weakly beside her.
[ترجمه ترگمان]با صدای ضعیفی در کنار او فرو رفت
[ترجمه گوگل]او ضعیف در کنار او غرق شد
7. Life came and went weakly in her for hours after the surgery, then she passed out.
[ترجمه ترگمان]زندگی آمد و چند ساعتی بعد از جراحی ضعیف شد و بعد بی هوش شد
[ترجمه گوگل]زندگی بعدا بعد از عمل جراحی برطرف شد و پس از گذشت چند ساعت در او نفوذ کرد
8. Laura leaned weakly against the door.
[ترجمه ترگمان]لو را با ضعف به در تکیه داد
[ترجمه گوگل]لورا ضعیف در برابر درب خم شد
9. The doctor weakly puts the case that the mother-to-be has many relatives, so needs less support from the hospital.
[ترجمه ترگمان]این پزشک با ضعف این پرونده را مطرح می کند که مادر باید خویشاوندان زیادی داشته باشد، بنابراین نیاز به حمایت کمتری از بیمارستان دارد
[ترجمه گوگل]دکتر ضعیف می گوید که مادر بودن بستگان زیادی دارد، بنابراین نیاز به حمایت کمتر از بیمارستان است
10. 'I'm not sure about it,' he said weakly.
[ترجمه ترگمان]با صدای ضعیفی گفت: در این مورد مطمئن نیستم
[ترجمه گوگل]'من در مورد آن مطمئن نیستم،' او ضعیف گفت
11. My legs dithered weakly and I was breathless.
[ترجمه ترگمان]پاهایم سست شده بودند و نفسم بند آمده بود
[ترجمه گوگل]پاهایم ضعیف شد و نفس نفس می کشیدم
12. The kid sank weakly, almost to the ground, grimacing, but did not say a word.
[ترجمه ترگمان]بچه با صدای ضعیفی به زمین افتاد، چهره اش درهم رفت، اما چیزی نگفت
[ترجمه گوگل]این بچه ضعیف، تقریبا به زمین، گول زدن، اما یک کلمه را نگفت
13. Often the workers were unorganized, or organized only weakly.
[ترجمه ترگمان]اغلب کارگران unorganized و یا ضعیف بودند و یا فقط ضعیف سازماندهی می شدند
[ترجمه گوگل]اغلب کارگران سازماندهی نشده بودند و یا فقط ضعیف سازمان یافته بودند
14. They clasped hers weakly and a smile flitted over the wasted features.
[ترجمه ترگمان]دست ها را به هم وصل کرده بودند و لبخندی بر چهره wasted نقش بسته بود
[ترجمه گوگل]آنها ضعیف شدند و لبخند بر روی ویژگی های هدر رفتند
15. He turned around again and grinned weakly at Druellae.
[ترجمه ترگمان]دوباره برگشت و با صدای ضعیفی به Druellae خندید
[ترجمه گوگل]او دوباره چرخید و در Druellae ضعیف شد