کلمه جو
صفحه اصلی

whipping


معنی : ضربت اهسته و سبک با شلاق، شلاق زنی، نخ تابیده مخصوص تازیانه پیچی
معانی دیگر : چوب کاری، ن تابیده مخصوص تازیانه پیچی

انگلیسی به فارسی

شلاق زنی، نخ تابیده مخصوص تازیانه پیچی


شلاق زنی، ضربت اهسته و سبک با شلاق، نخ تابیده مخصوص تازیانه پیچی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a flogging or beating, esp. as punishment.
مشابه: thrash

(2) تعریف: the act of one that whips.

(3) تعریف: cord or twine used to lash or bind.

• lashing; flogging; defeat (sports)

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] حرکت شلاقی

مترادف و متضاد

ضربت اهسته و سبک با شلاق (اسم)
flick, whipping

شلاق زنی (اسم)
whipping, lashing, flagellation, licking

نخ تابیده مخصوص تازیانه پیچی (اسم)
whipping

beating


Synonyms: caning, flogging, licking, pasting, pounding, pummeling, punishment, spanking, tanning, thrashing, trouncing, walloping


جملات نمونه

1. flags whipping on the roof
پرچم هایی که روی بام در اهتزاز بودند

2. they were whipping up the people's nationalist frenzy
آنان شور میهن دوستی مردم را دامن می زدند.

3. the prison guard administered the whipping
زندانبان شلاق زدن را به اجرا درآورد.

4. He could not possibly have endured a whipping without a whimper.
[ترجمه ترگمان]امکان نداشت بدون ناله و ناله سر و صدا را تحمل کند
[ترجمه گوگل]او نمیتوانست بدون شلاق زدن شلاق بخورد

5. He has become a convenient whipping boy for the failures of the old regime.
[ترجمه ترگمان]او برای شکست های رژیم سابق به یک پسر شلاق هم مناسب تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]او برای ناکامیهای رژیم قدیمی تبدیل به یک پسر مناسب شلاق شده است

6. The cowboy was whipping his horse.
[ترجمه ترگمان]گاوچران اسبش را شلاق می زد
[ترجمه گوگل]گاوچران اسبش را شلاق زد

7. He accused politicians of whipping up anti-foreign sentiments in order to win right-wing votes.
[ترجمه ترگمان]او سیاستمداران را به ایجاد احساسات ضد خارجی به منظور جلب آرای جناح راست متهم کرد
[ترجمه گوگل]او سیاستمداران را متهم به شکنجه احساسات ضد خارجی به منظور کسب رای در سمت راست کرد

8. Players were whipping their shirts off.
[ترجمه ترگمان]بازیکنان پیراهن های خود را شلاق می زدند
[ترجمه گوگل]بازیکنان پیراهن خود را خراشیده کردند

9. Mother was in the kitchen whipping up a batch of cakes.
[ترجمه ترگمان]مادر در آشپزخانه بود و یک مشت کیک را شلاق می زد
[ترجمه گوگل]مادر در آشپزخانه یک دسته کیک ها را شلاق زد

10. The huntsman was whipping in his pack of hounds.
[ترجمه ترگمان]شکارچی در میان سگان شکاری شلاق می خورد
[ترجمه گوگل]شکارچی در بسته های شکارچیانش شلاق خورد

11. Try whipping a little brandy or other liqueur into the cream.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید یک خرده براندی یا دیگر لیکور را در کرم شلاق بزنید
[ترجمه گوگل]سعی کنید یک براندی کوچک یا لیکور دیگر را به کرم بچسبانید

12. He threatened the boy with a whipping.
[ترجمه ترگمان] اون پسره رو با شلاق تهدید کرد
[ترجمه گوگل]او با شلاق زدن پسر را تهدید کرد

13. You can feel the cold winds whipping across the barren island of Smuttynose as Maren relates her disturbing story.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید احساس کنید که باده ای سرد در سرتاسر جزیره barren of در حالی که Maren داستان مزاحم او را به هم می زند، شلاق می زنند
[ترجمه گوگل]شما می توانید باد های سرد را در سراسر جزیره ی مرده Smuttinous شلاق بیاورید، زیرا مریحی داستان ناخوشایند خود را می داند

14. Whipping Boy have just finished recording their debut album in Sun Studios, Dublin.
[ترجمه ترگمان]پسر Whipping تازه اولین آلبوم خود را در استودیوی سان Studios در دوبلین به پایان رسانده است
[ترجمه گوگل]Whipping Boy تازه ضبط آلبوم خود را در Sun Studios دوبلین ضبط کرده است

15. The boy richly deserves whipping.
[ترجمه ترگمان]این پسر واقعا سزاوار کتک خوردن است
[ترجمه گوگل]پسر غالبا سزاوار شلاق است

پیشنهاد کاربران

شلاق زدن

whipping ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: سربند
تعریف: نخی ساده یا جفت رشته و موم اندود که برای جلوگیری از باز شدن رشته های طناب از یکدیگر به دور سر طناب می بندند


کلمات دیگر: