کلمه جو
صفحه اصلی

waylay


معنی : کمین کردن، در کمین کسی نشستن
معانی دیگر : جلو کسی سبز شدن، سر راه کسی خف کردن، خف کردن

انگلیسی به فارسی

درکمین کسی نشستن، کمین کردن، خف کردن


راهلی، در کمین کسی نشستن، کمین کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: waylays, waylaying, waylaid
مشتقات: waylayer (n.)
(1) تعریف: to attack or accost unexpectedly after lying in wait for.
مترادف: ambush, attack
مشابه: accost, ambuscade, assail, ensnare, entrap, snare, trap

- The stagecoach was waylaid on its way to the next town.
[ترجمه ترگمان] دلیجان از راه رسیدن به شهر بعدی در کمین نشسته بود
[ترجمه گوگل] راهپیمایی در راه خود به شهر بعدی راه یافت

(2) تعریف: to hinder the progress of; intercept.
مترادف: intercept
مشابه: ambush, buttonhole, hinder, stop, trap

- Unexpected problems waylaid the construction project.
[ترجمه ترگمان] مشکلات غیرمنتظره در مورد پروژه ساخت وساز
[ترجمه گوگل] مشکلات غیرمنتظره پروژه ساخت و ساز را در بر گرفت

• ambush, lie in wait; attack from an ambush; rob, plunder; intercept, approach unexpectedly
if you waylay someone, you stop them when they are going somewhere, in order to talk to them; an old-fashioned word.
to waylay someone also means to stop them and attack them or steal something from them; an old-fashioned word.

مترادف و متضاد

کمین کردن (فعل)
stalk, ambush, lurk, scupper, waylay

در کمین کسی نشستن (فعل)
waylay

intercept, ambush


Synonyms: accost, ambuscade, assail, attack, box, bushwhack, catch, hold up, jump, lay for, lie in wait, lurk, pounce on, prowl, set upon, skulk, slink, surprise, swoop down on


Antonyms: allow, forward


جملات نمونه

1. They used to waylay him as he came out of the factory.
[ترجمه ترگمان]موقعی که از کارخانه بیرون می آمد، در کمین نشسته بودند
[ترجمه گوگل]آنها از او خواستند تا او را از کارخانه خارج کند

2. Greenpeace managed to assemble enough boats to waylay the ship at sea.
[ترجمه ترگمان]Greenpeace به اندازه کافی قایق های کوچک برای کمین کردن کشتی در دریا پیدا کردند
[ترجمه گوگل]Greenpeace موفق به جمع آوری قایق های به اندازه کافی برای حمل کشتی در دریا

3. She might just waylay him and hit him with something heavy!
[ترجمه نفیسه] اون فقط میتوانست برایش کمین کند و با شی سنگین او را بزند
[ترجمه ترگمان]شاید فقط سر راهش کمین کرده باشد و با یک چیز سنگین به او حمله کند!
[ترجمه گوگل]او فقط می تواند او را به راه انداخت و او را با چیزی سنگین برخورد کرد

4. Amiss hovered in the gallery, hoping to waylay an informant.
[ترجمه ترگمان]amiss در راهرو پرسه می زدند و امیدوار بودند که کمین کنند
[ترجمه گوگل]اشتیاق در گالری، در امید به اطلاع یک خبرنگار، به نمایش گذاشته شد

5. She linger outside the theater to waylay him after the show.
[ترجمه ترگمان]او بیرون از تئاتر درنگ می کند تا بعد از نمایش به کمین او برود
[ترجمه گوگل]او در خارج از تئاتر به سر می برد تا او را پس از نمایش نمایش دهد

6. He would often waylay me as I was going to class and produce a piece of paper from his pocket, often with a puzzle already on it.
[ترجمه ترگمان]او اغلب هنگام رفتن به کلاس، جلوی من می ایستد و یک تکه کاغذ از جیبش برایم تهیه می کند، که اغلب با معمایی که قبلا روی آن افتاده بود، سر و کار دارد
[ترجمه گوگل]او اغلب به من راه می انداخت، همانطور که کلاس می رفتم و یک قطعه کاغذ را از جیبم می ساختم، اغلب با یک پازل که در آن بود

7. Waylay:(35pts) Your Ambush critical hits have a 50/100% chance to reduce the target's melee and ranged attack speed by 30%, movement speed by 70% and prevent item use for 8 sec.
[ترجمه ترگمان]Waylay: (۳۵ پیاستر)ضربه های حیاتی ambush شما یک فرصت ۵۰ \/ ۱۰۰ % برای کاهش دادن به آشوب هدف دارند و با سرعت ۳۰ %، سرعت حرکت تا ۷۰ % و جلوگیری از استفاده مورد استفاده برای ۸ ثانیه
[ترجمه گوگل]Waylay (35pts) بازدید های انتقادی Ambush شما دارای احتمال 50/100٪ برای کاهش بلندی هدف و سرعت حمله 30٪، سرعت حرکت 70٪ و جلوگیری از استفاده از آیتم در 8 ثانیه است

8. He and his partners liked to waylay travelers at night.
[ترجمه ترگمان]او و همکارانش شب هنگام در کمین مسافران کمین نشسته بودند
[ترجمه گوگل]او و همکارانش دوست داشتند در شب شبانه مسافران را ترک کنند

9. He would often waylay me as I was going to class and produce a piece of paper from his pocket, often with a puzzle already on it. The puzzles were usually mathematical or logical.
[ترجمه ترگمان]او اغلب هنگام رفتن به کلاس، جلوی من می ایستد و یک تکه کاغذ از جیبش برایم تهیه می کند، که اغلب با معمایی که قبلا روی آن افتاده بود، سر و کار دارد The معمولا ریاضی یا منطقی بودند
[ترجمه گوگل]او اغلب به من راه می انداخت، همانطور که کلاس می رفتم و یک قطعه کاغذ را از جیبم می ساختم، اغلب با یک پازل که در آن بود پازل معمولا ریاضی یا منطقی بود

10. She lingered outside the theater to waylay him after the show.
[ترجمه ترگمان]بعد از نمایش در بیرون تئاتر معطل شد تا سر راهش قرار بگیرد
[ترجمه گوگل]او در خارج از تئاتر درگذشت تا او را پس از نمایش نمایش دهد

11. They came to his home uninvited once or twice and they would waylay him as he emerged from work at the factory.
[ترجمه ترگمان]آن ها یکی دو بار به خانه او آمدند و هنگامی که از کار در کارخانه به راه می افتادند، در کمین او می نشستند
[ترجمه گوگل]آنها یک یا دو بار به خانه خود بیگناه می آمدند و او را از کار در کارخانه نشان می داد

12. Yes, I could be in some danger - and there was an attempt to waylay me today.
[ترجمه ترگمان]بله، من می توانستم در خطر باشم - و امروز تلاش برای کمین کردن من بود
[ترجمه گوگل]بله، من می توانم در معرض خطر قرار بگیرم - و یک تلاش برای رسیدن به من امروز بود

13. So that the dark could attempt to find a way to waylay real ascension causing earth to sink into extinction.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، تاریکی می تواند راهی پیدا کند تا راهی پیدا کند تا در معرض خطر قرار بگیرد و باعث شود زمین در معرض خطر غرق شدن قرار گیرد
[ترجمه گوگل]به طوری که تاریکی می تواند تلاش کند راهی برای رسیدن به قدم زدن واقعی پیدا کند و زمین را از بین ببرد

14. How stupid of me that after the failed surprise on the ride to Scwetzingen, I had been afraid to waylay Hanna and see what she was like as a conductor.
[ترجمه ترگمان]چقدر احمق بودم که بعد از این که در راه رفتن به Scwetzingen غافلگیر شدم، می ترسیدم به سر راه بروم و ببینم که او به عنوان رهبر ارکستر چه شکلی است
[ترجمه گوگل]چگونه احمقانه از من بود که پس از غافلگیری ناگوار سوار اسکاتسینگن، من از اینکه هانا را می شناختم، نگران بودم و می دیدم که او به عنوان یک هادی چگونه بود

15. The dark use those of fame again and again through their interconnections to all others who worship them to waylay global ascension.
[ترجمه ترگمان]استفاده تاریک از آن ها دوباره و دوباره از طریق اتصالات خود به همه دیگر که آن ها را پرستش می کنند تا مانع صعود جهانی شوند
[ترجمه گوگل]تاریکی از شهرت خود استفاده می کند و از طریق ارتباطات خود با دیگران که آنها را عبادت می کند تا به کوهنوردی جهانی راه یابد، استفاده می کنند

He was waylaid by bandits.

سارقان جلو راهش را گرفتند.


پیشنهاد کاربران

در کمین نشستن
he was waylaid by bandits

متوقف کردن، تداخل ایجاد کردن، مداخله کردن، مزاحم شدن، برهم زدن، جلوی کسی را گرفتن

کمین کسی را کشیدن


کلمات دیگر: