کلمه جو
صفحه اصلی

wasteful


معنی : مصرف، متلف، بی فایده، افراط کار، ولخرج
معانی دیگر : مسرف، اسرافکار

انگلیسی به فارسی

مصرف، ولخرج، افراط کار، متلف، بی فایده


بی فایده، ولخرج، مصرف، افراط کار، متلف


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: wastefully (adv.), wastefulness (n.)
• : تعریف: marked by or given to waste or extravagance.
مترادف: extravagant, lavish, prodigal, profligate, spendthrift
متضاد: frugal, thrifty
مشابه: dissipated, improvident, thriftless, uneconomical

- a wasteful lifestyle
[ترجمه ترگمان] سبک زندگی wasteful
[ترجمه گوگل] یک شیوه زندگی بی معنی

• using more than is required; extravagant
a wasteful action causes waste, because it uses resources in a careless or inefficient way.

مترادف و متضاد

مصرف (صفت)
wasteful

متلف (صفت)
wasteful

بی فایده (صفت)
ineffective, ineffectual, futile, useless, vain, inefficacious, inutile, shotten, wasteful

افراط کار (صفت)
intemperate, wasteful, self-indulgent

ولخرج (صفت)
wasteful, thriftless

not economical


Synonyms: careless, cavalier, destructive, dissipative, extravagant, immoderate, improvident, incontinent, lavish, liberal, overdone, overgenerous, pound-foolish, prodigal, profligate, profuse, reckless, ruinous, spendthrift, squandering, thriftless, uneconomical, unthrifty, wanton, wild


Antonyms: economical, thrifty, unwasteful


جملات نمونه

1. A man can never thrive who had a wasteful wife.
[ترجمه احسان] یک مرد با وجود زن ولخرج هرگز کامیاب نمی شود
[ترجمه ترگمان]یک مرد هرگز نمی تواند رشد کند که زن wasteful
[ترجمه گوگل]یک مرد هرگز نمیتواند رشد کند که همسر بیچاره داشته باشد

2. Duties have been reassigned to avoid wasteful duplication of work.
[ترجمه ترگمان]عوارض برای اجتناب از تکرار بی فایده کار مجددا تخصیص داده شده است
[ترجمه گوگل]وظایف مجددا مجددا اعطا شده است تا از تکرار کارهای ناپایدار جلوگیری شود

3. It is a shame to be so wasteful.
[ترجمه ترگمان]حیف است که این قدر wasteful
[ترجمه گوگل]شرم آور است که خیلی زحمت کشید

4. This kind of training is ineffective, and wasteful of scarce resources.
[ترجمه ترگمان]این نوع آموزش بی فایده، و بی فایده بودن منابع کمیاب است
[ترجمه گوگل]این نوع آموزش بی فایده است و منابع کمیاب را از بین می برد

5. This practice is frowned upon as being wasteful.
[ترجمه ترگمان]این تمرین به عنوان wasteful جبین درهم کشیده می شود
[ترجمه گوگل]این تمرین را به عنوان هدر ندهید

6. The software is very wasteful of memory.
[ترجمه ترگمان]این نرم افزار بسیار بی فایده است
[ترجمه گوگل]این نرم افزار از حافظه بسیار ناپایدار است

7. Try to avoid wasteful duplication of effort.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید از تکرار wasteful از تلاش اجتناب کنید
[ترجمه گوگل]سعی کنید از تقلید ناپذیر تلاش نکنید

8. The whole process is wasteful and inefficient.
[ترجمه ترگمان]کل این فرآیند بی فایده و ناکارآمد است
[ترجمه گوگل]کل فرآیند بی روح و ناکارآمد است

9. It's wasteful the way you throw so much food away!
[ترجمه ترگمان]به این دلیل است که تو همه غذاها را دور می ریزی!
[ترجمه گوگل]این باعث می شود که شما خیلی غذا را دور بریزید!

10. We must avoid wasteful duplication of effort.
[ترجمه ترگمان]ما باید از تکرار wasteful از تلاش اجتناب کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید از تقلید ناپذیر تلاشها اجتناب کنیم

11. He became apoplectic about wasteful government spending.
[ترجمه ترگمان]در مورد هزینه های دولت wasteful دچار سکته شد
[ترجمه گوگل]او در مورد هزینه های هدر رفته دولتی دچار اختلال شد

12. Thick peeling is not only wasteful but also results in a loss of some of the valuable nutrients which potatoes contain.
[ترجمه ترگمان]پوست کردن ضخیم تنها wasteful نیست بلکه منجر به از دست دادن برخی از مواد مغذی باارزش می شود که سیب زمینی شامل می شود
[ترجمه گوگل]لایه برداری ضخیم نه تنها ناپایدار است، بلکه باعث از بین رفتن بعضی از مواد مغذی ارزشمندی است که سیب زمینی آنها را تشکیل می دهد

13. Daedalus dislikes this tedious and wasteful business, and is inventing an in-situ laundering machine.
[ترجمه ترگمان]Daedalus این کار خسته کننده و بی فایده را دوست دارند و یک ماشین شویی در محل را اختراع می کنند
[ترجمه گوگل]Daedalus از این کسب و کار خسته کننده و هدر رفته ناراحت است و در حال کشف یک ماشین لباسشویی در محل است

14. I wonder what medical opinion is of this wasteful practice?
[ترجمه ترگمان]نمی دانم نظرت درباره این کار wasteful چیست؟
[ترجمه گوگل]من تعجب می کنم که نظر پزشکی چیست از این عمل ناپذیر؟

پیشنهاد کاربران

اسراف کار

ولخرج
اسراف کننده

متضاد
Stingy خسیس

مایۀ اتلاف، عامل اتلاف، اتلاف کننده

اسراف کارانه

چون صفت هست ترجمه" اسراف کار" به نظرم مناسب نیست

زیاده روی


کلمات دیگر: