1. She looked weird with that horrible make-up on her face.
با آن آرایش وحشتناک روی صورتش، عجیب به نظر می رسید
2. Alien felt that weird things were starting to happen when he entered the haunted house.
آلن احساس کرد وقتی وارد خانه ارواح شد، اتفاقات اسرار آمیزی شروع به رخ دادن نمود
3. Becky had a weird feeling after swallowing the pills.
بکب پس از بلعیدن قرص ها، احساس غیر طبیعی داشت
4. weird behavior
رفتار غیرعادی
5. weird stories about supernatural events
داستان های اسرارآمیز درباره ی رویدادهای فوق طبیعی
6. a weird costume
جامه ی عجیب و غریب
7. It was a weird old house, full of creaks and groans.
[ترجمه ترگمان]خانه قدیمی عجیبی بود، پر از ناله و ناله
[ترجمه گوگل]این یک خانه قدیم عجیب و غریب بود که پر از خراشها و دودکشها بود
8. The student inadvertently transposed the e and the i in "weird".
[ترجمه ترگمان]دانش آموز سهوا نام و کتاب را به صورت \"عجیب\" تبدیل کرده بود
[ترجمه گوگل]دانش آموز به طور تصادفی e و i را در 'عجیب' انتقال داد
9. She'd cooked up some weird scheme that was going to earn her a fortune.
[ترجمه ترگمان]او طرح عجیبی برای خودش درست کرده بود که او را ثروتمند کرده بود
[ترجمه گوگل]او قبلا برنامه ای عجیب و غریبی داشت که می خواست ثروتش را به دست آورد
10. He says a lot of weird things.
[ترجمه آزیتا] او میگوید بسیاری از چیز ها عجیب و غریب است
[ترجمه ترانه] او چیز های عجیب و غریب میگوید
[ترجمه مهدویان] او می گوید چیز های زیادی عجیب وغریب است
[ترجمه joker] او چیز های عجیبی میگوید
[ترجمه ترگمان] چیزای عجیبی میگه
[ترجمه گوگل]او می گوید بسیاری از چیزهای عجیب و غریب
11. A really weird thing happened last night.
[ترجمه ترگمان]دیشب یه اتفاق خیلی عجیبی افتاد
[ترجمه گوگل]شب گذشته واقعا اتفاق افتاده
12. Weird shrieks were heard in the darkness.
[ترجمه ترگمان]فریادهای عجیب در تاریکی شنیده می شد
[ترجمه گوگل]در تاریکی شنیده می شود
13. I started to feel quite weird.
[ترجمه ترگمان]احساس عجیبی داشتم
[ترجمه گوگل]شروع کردم به احساس عجیب و غریب
14. I met this really weird guy last night.
[ترجمه علی نجفیان] من آن پسر واقعا عجیب را شب گذشته ملاقات کردم.
[ترجمه Fatemeh] من دیشب واقعا بچه عجیبی را ملاقات کردم
[ترجمه ترگمان] دیشب یه آدم عجیب دیدم
[ترجمه گوگل]شب گذشته این مرد واقعا عجیب و غریب را دیدم
15. The altered landscape looks unnatural and weird.
[ترجمه ترگمان]چشم انداز عوض شده غیر طبیعی و غیر طبیعی به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]چشم انداز تغییر یافته غیر طبیعی و عجیب و غریب به نظر می رسد
16. They sell all sorts of weird and wonderful products.
[ترجمه ترگمان]آن ها همه نوع محصولات عجیب و غریب را می فروشند
[ترجمه گوگل]آنها انواع مختلفی از محصولات عجیب و غریب را به فروش می رسانند
17. Drugs can make you do all kinds of weird things.
[ترجمه ترگمان]مواد میتونه باعث بشه که کاره ای عجیب و غریب انجام بدی
[ترجمه گوگل]مواد مخدر می تواند شما را به انجام همه انواع چیزهای عجیب و غریب
18. That's weird - I thought I'd left my keys on the table but they're not there.
[ترجمه ترگمان]عجیبه - فکر می کردم کلیدهام رو روی میز جا گذاشته باشم، اما اونجا نیستن
[ترجمه گوگل]این عجیب است - فکر کردم که کلیدها را روی میز گذاشتم اما آنها آنجا نیستند
19. He's different. He's weird.
[ترجمه LiLi] او ( مذکر ) متفاوت است. او رفتارش عجیب است.
[ترجمه علی نجفیان] او متفاوت است. او غیر عادیست.
[ترجمه m.d] اون مرد یا پسر متفاوت است . او مرموز است ( عجیب است )
[ترجمه Kamel] او متفاوت است . او خارق العاده است.
[ترجمه ترگمان]اون فرق می کنه عجیبه
[ترجمه گوگل]او متفاوت است او عجیب است
20. It's really weird seeing yourself on television.
[ترجمه علی نجفیان] نگاه کردن خودتان در تلویزیون واقعا عجیب است.
[ترجمه ترگمان]خیلی عجیبه که تو رو توی تلویزیون می بینم
[ترجمه گوگل]واقعا عجیب است که خودتان را در تلویزیون تماشا کنید