کلمه جو
صفحه اصلی

watchdog


معنی : نگهدار، نگهبان، سگ نگهبان، سگ پاسبان، سگ چشم سفید
معانی دیگر : شخص یا گروه مراقب، نگهبانی دادن، نگهبان بودن، سگ پاسبان، سگ خانگی

انگلیسی به فارسی

سگ نگهبان، سگ پاسبان، نگهبان، نگهبانی دادن،نگهبان بودن


نگهبان، سگ نگهبان، نگهدار، سگ پاسبان، سگ چشم سفید


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a dog trained to guard property against intruders.

(2) تعریف: a person who acts as a protector or guardian.
مشابه: guard, guardian

• dog used for guarding
you use watchdog to refer to a person or committee whose job is to make sure that companies do not act illegally or irresponsibly.

مترادف و متضاد

نگهدار (اسم)
supporter, protector, patron, backer, prop, keeper, guard, curator, stanchion, depositary, looker, watchdog

نگهبان (اسم)
guardian, warden, ward, keeper, watchman, guard, curator, sentinel, conservator, custodian, lifeguard, sentry, guardsman, watchdog

سگ نگهبان (اسم)
watchdog

سگ پاسبان (اسم)
watchdog

سگ چشم سفید (اسم)
watchdog

جملات نمونه

1. The sound of the heavy footsteps awoke the watchdog.
[ترجمه معصومه صالحی] صدای گام های سنگین ، سگ نگهبان را بیدار کرد .
[ترجمه معصومه صالحی] صدای گام های سنگین ، نگهبان را بیدار کرد
[ترجمه ترگمان]صدای قدم های سنگین سگ نگهبان را بیدار کرد
[ترجمه گوگل]صدای پیاده روی های سنگین بیدار شد

2. The new rules have been embraced by government watchdog organizations.
[ترجمه ترگمان]قوانین جدید توسط سازمان های نظارت دولتی پذیرفته شده اند
[ترجمه گوگل]قوانین جدید توسط سازمان های نظارتی دولتی پذیرفته شده اند

3. The committee acts as an independent watchdog over government spending.
[ترجمه ترگمان]این کمیته به عنوان یک ناظر مستقل از هزینه های دولت عمل می کند
[ترجمه گوگل]کمیته به عنوان یک نظارت مستقل بر هزینه های دولت عمل می کند

4. 'Ofwat' is the water industry watchdog in Britain.
[ترجمه ترگمان]Ofwat، نظارت بر صنعت آب در بریتانیا است
[ترجمه گوگل]'Ofwat' صنعت مراقبت از آب در بریتانیا است

5. The consumer watchdog believes that borrowers are left saddled with massive debt despite believing that they have cleared their loan.
[ترجمه ترگمان]ناظر مصرف کننده بر این باور است که وام گیرندگان علی رغم این باور که آن ها وام خود را پاک کرده اند، متحمل بدهی های عظیم شده اند
[ترجمه گوگل]نظارت بر مصرف کننده معتقد است که با وجود اعتقاد بر این که وام خود را پاک کرده اند، وام گیرندگان با بدهی های عظیم ناراحت می شوند

6. Health professionals and watchdog groups say children are influenced by advertising on hoardings and in newspapers and magazines.
[ترجمه ترگمان]متخصصان بهداشت و گروه های ناظر می گویند که کودکان تحت تاثیر تبلیغات در روزنامه ها و روزنامه ها و مجلات قرار دارند
[ترجمه گوگل]متخصصین بهداشت و گروه مراقبت های ویژه می گویند که کودکان تحت تاثیر تبلیغات در تقویم ها و روزنامه ها و مجلات قرار می گیرند

7. The investors' watchdog may have had its day Notebook.
[ترجمه ترگمان]ناظر سرمایه گذاران ممکن است دفترچه یادداشت روزانه خود را داشته باشد
[ترجمه گوگل]ممکن است نگهبان سرمایه گذار روزنامه نوت بوک خود داشته باشد

8. Since then the Financial Services Authority, the chief watchdog, has been trying to broker a rescue deal.
[ترجمه ترگمان]از آن زمان، اداره خدمات مالی، ناظر اصلی، در تلاش برای یافتن قرارداد نجات بوده است
[ترجمه گوگل]از آن به بعد، اداره خدمات مالی، نظارت اصلی، تلاش کرده است تا معامله نجات را انجام دهد

9. They also notify the government's other watchdog body the Genetic Manipulation Advisory Group.
[ترجمه ترگمان]آن ها همچنین هیات ناظر دیگر دولت را به گروه مشاوره دستکاری دستکاری ژنتیکی اطلاع می دهند
[ترجمه گوگل]آنها همچنین گروه مراقبت های دیگر گروه مشاوره ژنتیک را مطلع می کنند

10. The watchdog plans to issue formal regulatory guidance setting out how companies should handle endowment complaints and assess where compensation is due.
[ترجمه ترگمان]این دیده بان در نظر دارد تا دستورالعمل تنظیمی رسمی را صادر کند که چگونگی رسیدگی به شکایات از شرکت ها و ارزیابی آن چه که غرامت ناشی از آن است را تعیین کند
[ترجمه گوگل]نظارت کننده قصد دارد دستورالعمل های قانونی رسمی را تنظیم کند که چگونه شرکت ها باید شکایات مربوط به تقاضا را بررسی کنند و جایی که جبران خسارت باید صورت گیرد

11. Now a new global watchdog group has been launched to help prevent these attacks.
[ترجمه ترگمان]اکنون یک گروه مراقبت جهانی جدید برای کمک به پیش گیری از این حملات آغاز شده است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر یک گروه مراقب جهانی جدید برای پیشگیری از این حملات راه اندازی شده است

12. We serve as a watchdog of coastal activities and a team worker with state agencies.
[ترجمه ترگمان]ما به عنوان یک ناظر فعالیت های ساحلی و یک فعال تیم با آژانس های دولتی خدمت می کنیم
[ترجمه گوگل]ما به عنوان نظارت بر فعالیت های ساحلی و کارگر تیمی با سازمان های دولتی خدمت می کنیم

13. The watchdog sees more purpose in changing demand with domestic water meters.
[ترجمه ترگمان]ناظر اهداف بیشتری را در تغییر تقاضا با کنتورهای آب خانگی می بیند
[ترجمه گوگل]نگهبان دیده می شود هدف بیشتر در تغییر تقاضا با متر آب خانگی

14. Watchdog featured her after she called out a plumber to her home to unblock a toilet.
[ترجمه ترگمان]بعد از آن که یک لوله کش را به خانه اش دعوت کرد تا توالت را عوض کند، او را به خانه اش دعوت کرد
[ترجمه گوگل]Watchdog او را برجسته پس از او خواستار لوله کش به خانه او را به انحلال توالت

15. In 1990, 17 employees filed claims with the watchdog agency.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۹۰، ۱۷ کارمند در رابطه با آژانس دیده بان حقوق اعلام کردند
[ترجمه گوگل]در سال 1990، 17 نفر از کارکنان ادعای آژانس را رد کردند

پیشنهاد کاربران

ناظر

سگ نگهبان _ سگ های نگهبان

سگ نگهبان - ناظر - نظارت کردن - نظارتی

سگهای نگهبان


دیده بان حقوق بشر

دیده بان، ناظر، مدافع
Gaurdian
Defender
Protector

• the watchdog for human rights : دیده بان حقوق بشر
• Media watchdog groups
• the watchdog report
• the police watchdog


نگاه کردن یک ها


⬛ GUARD DOG ⬛
noun
[count] :
🔴 a dog that is trained to protect a place
🔴 a dog that barks to alert its owners of an intruder's presence

⬛ WATCH DOG ⬛
noun
[count]
1 : a dog that is trained to guard a place : guard dog
2 : a person or organization that makes sure that companies, governments, etc. , are not doing anything illegal or wrong
◀️consumer/environmental watchdogs
◀️watchdog groups

۱. سگ نگهبان
۲. شخص یا سازمانی که مطمئن می شود شرکت ها، دولت ها و غیره هیچ کار غیرقانونی یا اشتباهی انجام نمی دهند ( ناظر - مبصر )


🔴 An individual or group that monitors the activities of another entity ( such as an individual, corporation, non - profit group, or governmental organization ) on behalf of the public to ensure that entity does not behave illegally or unethically :

🔰 Consumer watchdog :
consumer protection organizations or campaigners

🔰 Charity Watchdog :
an organization that monitors and rates charities

🔰 Government watchdog :
organizations and platforms focused on government; see Category: Government oversight and watchdog organizations for examples

🔰 Watchdog journalism :
any medium providing consumer watchdog activities

🔰 Transit watchdog :
an individual or group that provides public comment regarding public transit operations


کلمات دیگر: