کلمه جو
صفحه اصلی

wamble


معنی : تلو تلو، احساس تهوع کردن، دور چرخاندن، دور زدن، چرخ خوردن
معانی دیگر : (محلی)، چرخ زدن، غلت زدن، تلو تلو خوردن، (مهجور) حالت تهوع داشتن، (دل ) به هم خوردن، تهوع، چر  خوردن

انگلیسی به فارسی

احساس تهوع کردن، چرخ خوردن، تلو تلو، دور چرخاندن،دور زدن


شبیه سازی، تلو تلو، احساس تهوع کردن، چرخ خوردن، دور چرخاندن، دور زدن


انگلیسی به انگلیسی

• wobble, roll; upset stomach
feel nausea, heave, vomit; move irregularly to and from; move in a wobbling or rolling manner

مترادف و متضاد

تلو تلو (اسم)
wamble

احساس تهوع کردن (فعل)
wamble

دور چرخاندن (فعل)
wamble

دور زدن (فعل)
twinge, round, circle, skirt, environ, orbit, revolve, recur, compass, perambulate, wamble, send round

چرخ خوردن (فعل)
ring, turn, wamble


کلمات دیگر: