کلمه جو
صفحه اصلی

weakling


معنی : کم بنیه، بی بنیه
معانی دیگر : (انسان یا جانور) کم بنیه، کم زور، ضعیف، ناتوان، کم هوش، سست عنصر

انگلیسی به فارسی

ضعیف، سست عنصر، ناتوان، بی بنیه، کم بنیه


ضعیف، بی بنیه، کم بنیه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who is generally weak in body or character, or an animal that is generally weak in body.
مشابه: chicken, coward, jellyfish, lightweight, milksop, namby-pamby, pantywaist, patsy, pushover, runt, sissy, softy, twerp, wimp

• weak person (physically or emotionally)
weak
a weakling is someone who is physically weak; used showing disapproval.
you can also refer to someone that you think is weak in character as a weakling; used showing disapproval.

مترادف و متضاد

کم بنیه (اسم)
weakling

بی بنیه (اسم)
weakling

person who has no strength


Synonyms: baby, chicken, chicken heart, coward, cream puff, crybaby, dotard, invertebrate, jellyfish, misfit, pushover, wimp, yellow belly


Antonyms: strongman


جملات نمونه

1. Don't be such a weakling!
[ترجمه ترگمان]این قدر ضعیف نباش!
[ترجمه گوگل]آیا چنین ضعیف نیست

2. He advised her badly, and she married a weakling.
[ترجمه ترگمان]به او بد اندرز می داد و زن ضعیف و ضعیفی زن داشت
[ترجمه گوگل]او او را به شدت توصیه کرد، و او با یک ضعیف ازدواج کرد

3. She married a weakling who turned into a bankrupt, and in helping save her husband she bankrupted her uncle.
[ترجمه ترگمان]زن با ضعیفی که تبدیل به ورشکستگی شد و به کمک شوهر خاله اش، شوهر خاله اش را شکست داد، ازدواج کرد
[ترجمه گوگل]او از یک ضعیف که به ورشکستگی تبدیل شد، ازدواج کرد و در کمک به نجات شوهرش، عموی خود را به حساب آورد

4. Of course, there had to be the barrack weakling.
[ترجمه ترگمان]البته، در آنجا یک سربازخانه weakling وجود داشت
[ترجمه گوگل]البته، باید ضعیف شدن سربازخانه باشد

5. She despised the weakling sentiments of Ewan Famber.
[ترجمه ترگمان]احساسات weakling of را حقیر می شمرد
[ترجمه گوگل]او احساسات ضعیف Ewan Famber را نفی کرد

6. The governor in Algeria, Chatel, was a weakling.
[ترجمه ترگمان]فرماندار الجزایر، Chatel، ضعیف بود
[ترجمه گوگل]فرماندار الجزایر، چاتل، ضعیف بود

7. I'm a useless weakling, and I can't stand excitement.
[ترجمه ترگمان]من آدم ضعیفی هستم و نمی توانم هیجان را تحمل کنم
[ترجمه گوگل]من یک ضعیف بی فایده هستم و نمی توانم هیجان را تحمل کنم

8. Think that weakling is a worthy opponent?
[ترجمه ترگمان]آیا فکر می کنید که آن مرد ضعیف، یک حریف ارزشمند است؟
[ترجمه گوگل]فکر می کنید که ضعیف یک حریف ارزشمند است؟

9. The author characterizes the central figure as a weakling.
[ترجمه ترگمان]نویسنده شخصیت مرکزی را ضعیف توصیف می کند
[ترجمه گوگل]نویسنده، شکل مرکزی را به عنوان یک ضعف نشان می دهد

10. This weakling did not even play at hunting.
[ترجمه ترگمان]این weakling اصلا شکار نمی کرد
[ترجمه گوگل]این ضعیف حتی در شکار نبود

11. Councilor Weakling, who knew that this was probably true, made no further protest.
[ترجمه ترگمان]مشاور weakling، که می دانست این احتمالا درست است، اعتراضی نکرد
[ترجمه گوگل]شورای ناظم، که می دانست این احتمالا درست بود، اعتراض بیشتری نکرد

12. You're a coward and a weakling.
[ترجمه ترگمان]تو آدم ترسو و ضعیفی هستی
[ترجمه گوگل]شما یک بزدل و یک ضعیف هستید

13. One who lacks force of character ; a weakling.
[ترجمه ترگمان]کسی که فاقد قدرت شخصیت است، ضعیف است
[ترجمه گوگل]کسی که نیروی شخصیت نداشته باشد؛ یک ضعیف

14. Can't you fight, weakling?
[ترجمه ترگمان]نمی توانی مبارزه کنی، ضعف کنی؟
[ترجمه گوگل]نمی تونم بجنگم؟

15. You are a miserable weakling.
[ترجمه ترگمان]تو آدم ضعیفی هستی
[ترجمه گوگل]شما یک ضعیف بدبخت هستید

پیشنهاد کاربران

لاغر مردنی


کلمات دیگر: