کلمه جو
صفحه اصلی

waterfront


معنی : اسکله، پیشرفتگی خشکی در اب، اب نما، اب کنار
معانی دیگر : زمین کنار رود یا دریا، رود کنار، دریا کنار، آب کنار، ساحل، کرانه، ابنما

انگلیسی به فارسی

اب کنار، آب نما، پیشرفتگی خشکی در اب، اسکله


آبشار، اسکله، پیشرفتگی خشکی در اب، اب نما، اب کنار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: land bordering a body of water.

(2) تعریف: the area of a city or town on the edge of a body of water.

• area by the shore; part of a city near the shore
an area of waterfront is a street or piece of land which is next to water, for example a river or the sea.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] جبهه رطوبتی - جبهه آب
[زمین شناسی] دیوار ساحلی، اسکله

مترادف و متضاد

اسکله (اسم)
pier, wharf, waterfront, quay

پیشرفتگی خشکی در اب (اسم)
waterfront

اب نما (اسم)
waterfront

اب کنار (اسم)
waterfront

جملات نمونه

1. The hotel is delightfully situated close to the waterfront.
[ترجمه ترگمان]هتل خیلی خیلی نزدیک ساحل است
[ترجمه گوگل]این هتل به راحتی در نزدیکی خط ساحلی واقع شده است

2. Most of the hotels are down on the waterfront.
[ترجمه ترگمان]بیشتر هتل ها در ساحل پیاده شده اند
[ترجمه گوگل]اکثر هتل ها بر روی خط ساحلی قرار دارند

3. They went for a stroll along the waterfront.
[ترجمه ترگمان]آن ها برای گردش در کنار آب رفتند
[ترجمه گوگل]آنها برای پیاده روی در امتداد خط ساحلی رفتند

4. Today the intermingled old streets and waterfront are almost suffocated by grain warehouses.
[ترجمه ترگمان]امروزه این خیابان ها و waterfront به وسیله انبارهای گندم تقریبا خفه شده اند
[ترجمه گوگل]امروزه خیابان ها و خط ساحلی همجوشی تقریبا توسط انبارهای دانه خیس شده اند

5. The earliest village probably lay along the waterfront of the inner harbour.
[ترجمه ترگمان]اولین روستا احتمالا در کنار ساحل لنگرگاه داخلی قرار داشت
[ترجمه گوگل]اولین روستا احتمالا در امتداد خط ساحلی بندر داخلی قرار دارد

6. The Liverpool waterfront has become a magnet for tourists from near and far.
[ترجمه ترگمان]ساحل لیورپول برای توریست ها از نزدیک و دور به آهن ربا تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]خطوط هوایی لیورپول برای گردشگران نزدیک و دور تبدیل شده است

7. In contrast to steamy hearings on the waterfront plan over the past seven years, only two critics showed up Thursday.
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با جلسات steamy در طول هفت سال گذشته، تنها دو منتقد در روز پنج شنبه ظاهر شدند
[ترجمه گوگل]در مقابل هفت سال گذشته، جلسات متعددی درباره طرح آبریز، تنها دو منتقد در روز پنج شنبه حضور داشتند

8. People and cars along the downtown waterfront look like ants.
[ترجمه ترگمان]مردم و اتومبیل ها در کنار ساحل مرکز شهر مثل مورچه به نظر می رسند
[ترجمه گوگل]مردم و ماشین ها در امتداد ساحل در مرکز شهر مانند مورچه ها هستند

9. They say the captain's ghost still haunts the waterfront.
[ترجمه ترگمان]می گویند روح سروان هنوز توی اسکله است
[ترجمه گوگل]آنها می گویند که روحیه کاپیتان هنوز ساحلی است

10. Manchester helped spur a revitalization of the waterfront in the 1980s.
[ترجمه ترگمان]منچستر در دهه ۱۹۸۰ به تشویق تجدید حیات این بار کمک کرد
[ترجمه گوگل]منچستر در دهه 1980 به احیای خط ساحلی کمک کرد

11. Mark then spent a week on the waterfront carefully planing down the telegraph poles to the right shape.
[ترجمه ترگمان]مارک سپس یک هفته را در اسکله سپری کرد و با دقت به رنده کردن تیره ای تلگراف به شکل صحیح پرداخت
[ترجمه گوگل]مارک پس از گذراندن یک هفته در آبشار، با دقت برنامه ریزی کردن قطب های تلگراف را به شکل مناسب انجام داد

12. Chicago has a splendid waterfront.
[ترجمه ترگمان] شیکاگو یه اسکله عالی داره
[ترجمه گوگل]شیکاگو دارای آبشار فوق العاده ای است

13. They overlook the gardens and face the waterfront.
[ترجمه ترگمان]آن ها باغ ها را نادیده می گیرند و به ساحل برخورد می کنند
[ترجمه گوگل]آنها به باغ ها نگاه می کنند و در کنار آبشار قرار دارند

14. She owns a popular tourist restaurant on the town's waterfront.
[ترجمه ترگمان]او صاحب یک رستوران توریستی مشهور در ساحل شهر است
[ترجمه گوگل]او دارای یک رستوران توریستی محبوب در ساحل شهر است

15. Gonzalez then drives to his office on the third floor of a new building on the waterfront.
[ترجمه ترگمان]سپس گنزالس به سمت دفترش در طبقه سوم ساختمان جدیدی در ساحل حرکت می کند
[ترجمه گوگل]گونزالس سپس در طبقه سوم ساختمان جدیدی در کنار دریا اداره می شود

پیشنهاد کاربران

آب نما

ساحل، کنار دریا


کلمات دیگر: