کلمه جو
صفحه اصلی

whisker


معنی : ریش، شارب، مویاطراف گونهو چانه، جاروب کوچک
معانی دیگر : ریش (به ویژه ریش گونه ها)، ته ریش، مقدار بسیار کم، (به اندازه ی) یک مو (whisker boom هم می گویند)، (گربه و شیر و غیره) سبیل، زبر مو (vibrissa هم می گویند)، (قدیمی) رجوع شود به: moustache، whiskery موی اطراف گونه و چانه، ماهوت پاک کن، طره، مودار

انگلیسی به فارسی

( whiskery )موی اطراف گونه و چانه، شارب، ریش، ماهوت پاک کن، (در گفتگو)جاروب کوچک، طره، مودار


ویسکر، شارب، ریش، مویاطراف گونهو چانه، جاروب کوچک


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: whiskery (adj.)
(1) تعریف: (usu. pl.) facial hair growing on the upper lip, cheeks, and chin.

(2) تعریف: one of the long hairs or bristles growing near the mouth of such animals as the cat or rat.

(3) تعریف: (informal) a very small bit or narrow margin.

- There's not a whisker of difference between them.
[ترجمه ترگمان] تفاوت بین آن ها وجود ندارد
[ترجمه گوگل] بین آنها اختلاف بین آنها وجود ندارد
- We won by a whisker.
[ترجمه ترگمان] ما با یه سبیل برنده شدیم
[ترجمه گوگل] ما با یک ساندویچ برنده شدیم

• one hair of the mustache or beard; one facial hair; long facial bristles near the mouth of an animal (i.e. cat, mouse, etc.)
the whiskers of an animal such as a cat or mouse are the long, stiff hairs growing near its mouth.
you can refer to the hair on a man's face, especially on the sides of his face, as his whiskers.
whisker is also used to mean a very small amount; an informal use.

دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] تاره 1. رشته تک بلوری بینهایت نازکی از فلز یا ترکیب غیر آلی . این ترکیب با کاهش هالیدهای فلز در هیدروژن در دمای حدود 700 درجه سلسیوس تولید می شود تا رشد بلور و واکنش بخار فلز مذاب با اتمسفر اکسید کننده، نیترید کننده یا اتمسفر مساعد دیگر برای رشد بلور ،آغاز شود . رشد تاره نامطلوب در محیطهای داغ و مرطوب سبب کوتاه شدن اتصال رساناها در تجهیزات الکترونیکی می شود . تاره ها مقاومت کششی و کشسانی بسیار بیشتری نسبت به شکل توده ای فلز دارند . 2. catwhisker .
[پلیمر] الیاف ریز، تار موهای خیلی کوتاه

مترادف و متضاد

ریش (اسم)
sore, barb, beard, whisker, ulcer

شارب (اسم)
whisker

موی اطراف گونه و چانه (اسم)
whisker

جاروب کوچک (اسم)
whisker, wisp

جملات نمونه

1. a whisker less than two centimeters
به اندازه ی یک مو کمتر از دو سانتی متر

2. a three-day whisker had made his face darker than ever
ته ریش سه روزه چهره ی او را از همیشه تیره تر کرده بود.

3. Schmidt finished second, losing by a whisker in the final event.
[ترجمه ترگمان]اشمیت در دقیقه دوم کارش را تمام کرد و در آخرین مسابقه یکی از آن ها را از دست داد
[ترجمه گوگل]اشمیت دومین بازی را به ثمر رساند و در نهایی مسابقات از دست می رود

4. They came within a whisker of being killed.
[ترجمه ترگمان]پس از کشته شدن، آن دو به یکدیگر نزدیک شدند
[ترجمه گوگل]آنها در یک قیچی کشته شدند

5. The Communist candidate lost by a whisker .
[ترجمه ترگمان]کاندیدای کمونیست با یک whisker از دست رفت
[ترجمه گوگل]کاندیدای کمونیست توسط یک ساندویچ از بین رفته است

6. Doctors say he came within a whisker of dying on the operating table.
[ترجمه ترگمان]پزشکان می گویند که او با یک سبیل در حال مرگ روی میز عمل آمده است
[ترجمه گوگل]پزشکان می گویند او در میانه ای از مرگ در جدول عملیاتی آمده است

7. She missed the first prize by a whisker.
[ترجمه ترگمان]او اولین جایزه را با یک سبیل از دست داد
[ترجمه گوگل]او اولین جایزه را از دست داد

8. Twice now she had come within a whisker of death.
[ترجمه ترگمان]اکنون دو بار با یک قدم از مرگ بیرون آمده بود
[ترجمه گوگل]دو بار در حال حاضر او را در یک فنجان مرگ آمده بود

9. He missed the first prize by a whisker.
[ترجمه ترگمان]او اولین جایزه را با یک سبیل از دست داد
[ترجمه گوگل]او اولین جایزه را از دست داد

10. Goal of the week by a whisker, it is Swindon's second at Bristol City.
[ترجمه ترگمان]یکی از اهداف این هفته a، این دومین گل در شهر بریستول است
[ترجمه گوگل]هدف این هفته توسط یک ساندویچ، دومین سوئینتون در شهر بریستول است

11. The buildings started a whisker away from the shoreline.
[ترجمه ترگمان]ساختمان ها یک whisker را از خط ساحلی شروع کردند
[ترجمه گوگل]این ساختمان ها را از کنار ساحل بیرون کشیدند

12. Davidson won the election by a whisker.
[ترجمه ترگمان]داویدسون با یک whisker انتخابات را به دست آورد
[ترجمه گوگل]دیویدسون انتخاب شد توسط whisker

13. It was the Walrus by a whisker.
[ترجمه ترگمان]It by بود
[ترجمه گوگل]این مارمولک توسط یک ساندویچ بود

14. ZnO whisker, the only tetrapod among all kinds of whiskers, possesses good comprehensive properties.
[ترجمه ترگمان]whisker های ZnO، تنها tetrapod در میان انواع ریش، دارای ویژگی های جامع خوبی هستند
[ترجمه گوگل]ZnO whisker، تنها tetrapod در میان انواع سبیل، دارای ویژگی های جامع خوب است

A three-day whisker had made his face darker than ever.

ته ریش سه روزه چهره‌ی او را از همیشه تیره‌تر کرده بود.


a whisker less than two centimeters

به اندازه‌ی یک مو کمتر از دو سانتیمتر


پیشنهاد کاربران

By a whiskerبا اختلاف کم بردن یا باختن

[پلیمر] الیاف ریز

مهندسی مواد: رشته یا الیاف بسیار نازک

zinc whiskers - سیم های مسی نازک استفاده شده در بخش معماری مرکز داده

رشته یا الیاف بسیار ریز و نازک، الیاف کوتاه تک کریستالی که به عنوان تقویت کننده در ماتریس به کار برده می شوند.

سیبیل حیوانات مثل گربه

whisker ( فیزیک )
واژه مصوب: تاره
تعریف: تاری تکبلور از جنس فلز یا نافلز که استحکام فوق العاده زیاد و پهنای حدود یک میکرومتر دارد


کلمات دیگر: