کلمه جو
صفحه اصلی

abaya

انگلیسی به انگلیسی

• lake in ethiopia discovered in 1896; family name
long black robe worn by women in arab countries

جملات نمونه

1. A woman in a brown abaya, hijab and gloves proceeded forward.
[ترجمه ترگمان]زنی با لباس قهوه ای، حجاب و دستکش جلو رفت
[ترجمه گوگل]یک زن در یک قهوه آبیایا، حجاب و دستکش به جلو رفت

2. Ammar gave me his business card. "Ammar Stores - exporter, " it said. "Abaya factory, oriental gifts, leather goods, all kinds of ladies' wear. "
[ترجمه ترگمان]عمار به من کارت ویزیت او را داد و گفت: \" کارخانه Abaya، هدایای شرقی، کالاهای چرمی، همه انواع بانوان می پوشند \"
[ترجمه گوگل]Ammar به من کارت کسب و کار خود را داد 'Ammar Stores - صادر کننده' گفت کارخانه Abaya، هدایای شرقی، کالاهای چرمی، لباسهای مختلف خانمها '

3. Some wearing traditional long black abaya, others clad in jeans and T-shirts, wait to see a female doctor.
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها شلوار جین گشاد سنتی پوشیده بودند و دیگران شلوار جین و تی شرت به تن داشتند و منتظر بودند که یک پزشک زن را ببینند
[ترجمه گوگل]برخی از لباس های سنتی آبیای طولانی سیاه و سفید، دیگران در شلوار جین و تی شرت پوشیدن، صبر کنید تا یک دکتر زن ببینید

4. Her abaya was beautifully embroidered.
[ترجمه ترگمان]abaya به زیبایی گلدوزی شده بود
[ترجمه گوگل]او abaya به زیبایی گلدوزی شده بود

5. He was a silent even kind of shy man. He was thin and had bushy whiskers and he looked like a weak scholar as he often weared a white abaya and speaked gently.
[ترجمه ترگمان]او مردی ساکت و حتی خجالتی بود او لاغر بود و سبیل پرپشت داشت و به نظر می رسید که او به یک دانشمند ضعیف شباهت دارد
[ترجمه گوگل]او حتی نوعی خجالتی بود او نازک بود و دارای ساندویچ های باریک بود و مانند یک دانشمند ضعیف به نظر می رسید چون او اغلب آبیای سفید را پوشید و به آرامی سخن گفت

6. On a recent afternoon at the main Sadr office in Sadr City, a woman dressed in a black head-to-toe abaya arrived and began explaining that her husband was beating her.
[ترجمه ترگمان]در یک بعد از ظهر اخیر در دفتر صدر صدر در شهر صدر، زنی که لباس سیاه به تن داشت وارد شد و توضیح داد که شوهرش او را کتک زده است
[ترجمه گوگل]در یک بعدازظهر اخیر در دفتر مرکزی صدر در شهر صدر، یک زن در لباس سیاه و سفید به او وارد شد و شروع به توضیح کرد که شوهرش او را ضرب و شتم کرده است

7. When I met her in a Sanaa newspaper office, she was wearing a third-grader-size black abaya, the full covering Yemeni women use in public after puberty.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که من او را در دفتر روزنامه صنعا ملاقات کردم، او یک abaya سیاه با اندازه کلاس سوم پوشیده بود که پوشش کامل زنان یمنی پس از بلوغ از آن استفاده می کرد
[ترجمه گوگل]هنگامی که او را در دفتر روزنامه صنعا دیدار کردم، او یک سیاهپوست آبیای ثروتمندتر را پوشید، پوشش کامل زنان یمنی بعد از بلوغ در جامعه عملا استفاده می شد

8. In keeping with their strict religious observance, his wife was dressed in a black abaya, a draping gown, as well as the full head covering often referred to as hijab.
[ترجمه ترگمان]با توجه به رعایت دقیق مذهبی، همسرش لباس سیاهی پوشیده بود، یک لباس draping و همچنین پوشش سر که اغلب به عنوان حجاب اشاره می شد
[ترجمه گوگل]با توجه به احترام دقیق مذهبی، همسرش در یک آبیای سیاه و سفید، یک لباس پوشیدن و همچنین پوشش سر که اغلب به عنوان 'حجاب' نامیده می شود، لباس پوشیدند

9. She came out Friday with her two young daughters, and spoke through the veil of her black abaya, decorated with an Egyptian-flag headband.
[ترجمه ترگمان]او روز جمعه با دو دختر جوان خود بیرون آمد و از پشت نقاب of سیاه خود که با پرچم مصر تزیین شده بود صحبت کرد
[ترجمه گوگل]او روز جمعه با دو دختر جوانش بیرون آمد و از طریق حجاب آبیای سیاه او، با یک سلاح مصری، تزئین شده بود

10. (Luckily, the stores in Kuwait stay open until after 2 am in the run up to Eid. So, I was able to race out and buy an abaya (a loose gown) just after midnight.
[ترجمه ترگمان](خوشبختانه، مغازه های در کویت تا بعد از ۲ صبح تا عید پاک می مانند بنابراین، من توانستم درست بعد از نیمه شب یک abaya (یک پیراهن گشاد)بخرم و بخرم
[ترجمه گوگل](خوشبختانه، فروشگاه ها در کویت تا بعد از 2 صبح تا ائید ادامه می یابند بنابراین، من بعد از نیمه شب توانستم بیرون بروم و یک آبایا (یک لباس شلوار) خرید کنم

پیشنهاد کاربران

با توجه به تعریف لانگ من و چیزی که گوگل ایمیجز میاره همون مانتو خودمونه

یه لباس سنتی تو امارات

عبا


کلمات دیگر: