کلمه جو
صفحه اصلی

wayfarer


معنی : سالک، مسافر پیاده، عابر، رهرو، رهنورد
معانی دیگر : رهرو، رهنورد، سالک، مسافر پیاده

انگلیسی به فارسی

راهرو، سالک، مسافر پیاده، رهنورد، رهرو، عابر


مسافر پیاده، رهنورد، رهرو


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who travels, esp. on foot.

• wanderer, traveler
a wayfarer is a traveller who walks from place to place; an old-fashioned word.

مترادف و متضاد

سالک (اسم)
devotee, disciple, aleppo boil, wayfarer, mystic, traveler

مسافر پیاده (اسم)
wayfarer, ganger

عابر (اسم)
passage, wayfarer, traveler, passer-by, passer, viator

رهرو (اسم)
wayfarer, passer-by, viator

رهنورد (اسم)
wayfarer, traveler, roadster, traveller

traveler


Synonyms: adventurer, barnstormer, bum, drifter, excursionist, explorer, gadabout, globe-trotter, gypsy, hiker, hitchhiker, hobo, itinerant, journeyer, nomad, peddler, pilgrim, rambler, roamer, rover, trekker, vagabond, vagrant, walker, wanderer


جملات نمونه

...a true wayfarer goes slow and steady

... رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود


1. . . . a true wayfarer goes slow and steady
. . . رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود

2. a solitary wayfarer in this deserted street.
[ترجمه ترگمان]یک مسافر تنها در این خیابان متروک
[ترجمه گوگل]یک راهکار انفرادی در این خیابان خالی

3. In 1711 the saddle-sore wayfarer fell ill while dedicating a new chapel.
[ترجمه ترگمان]مسافر از راه ورود به کلیسای جدید، در حالی که یک کلیسای جدید را به صورت یک کلیسای جدید ساخته بود، بیمار شد
[ترجمه گوگل]در سال 1711، راهپیمای زینتی زخمی در حالی که یک کلیسای جدید را اختصاص داد، بیمار شد

4. Only one windsurf or Wayfarer week may be booked; for two successive weeks book the local sailing holiday.
[ترجمه ترگمان]تنها یک هفته یا هفته ممکن است رزرو شود؛ به مدت دو هفته متوالی تعطیلات قایقرانی محلی
[ترجمه گوگل]فقط یک هفته بادگیر یا راه رفتن ممکن است رزرو شود؛ برای دو هفته متوالی کتاب تعطیلات قایقرانی محلی

5. Thou art the solitary wayfarer in this deserted street.
[ترجمه ترگمان]تنها راه گذر در این خیابان متروک است
[ترجمه گوگل]شما در این خیابان بی رحم راه های انفرادی دارید

6. The physicians at first laughed at the unknown wayfarer.
[ترجمه ترگمان]پزشکان ابتدا به این مسافر ناشناس خندیدند
[ترجمه گوگل]پزشکان در ابتدا در مسیر ناشناخته خندیدند

7. The thirsty wayfarer was glad to find a fresh spring near the road.
[ترجمه ترگمان]راه گذر تشنه یک چشمه تازه در کنار جاده بود
[ترجمه گوگل]مسیریابی تشنگی با خوشحالی به پیدا کردن بهار تازه در نزدیکی جاده خوش آمد گفت

8. It was the wayfarer whom we have seen wandering about in search of shelter.
[ترجمه ترگمان]مسافری است که ما در جستجوی پناهگاهی کمین کرده ایم
[ترجمه گوگل]این راهپیمایی بود که ما در جستجوی پناهگاه دیدیم

9. It was difficult to encounter a wayfarer of more wretched appearance.
[ترجمه ترگمان]برخورد با یک مسافر دیگر دشوار بود
[ترجمه گوگل]دشوار است با یک راهکار ظاهری خشن تر روبرو شویم

10. The wayfarer was lean and keen - featured, and somewhat bowed at the shoulders.
[ترجمه ترگمان]این مسافر لاغر و نازک بود و در حالی که اندکی به شانه های او خم شده بود، خم شد
[ترجمه گوگل]طرفداران لاغر و مشتاق - برجسته، و تا حدودی در شانه های پوشیده بود

11. We've planted every kind of native tree you could think of in a hedge, including crab apple and wayfarer tree.
[ترجمه ترگمان]ما هر نوع درختی را که می توانید در یک حصار، از جمله سیب خرچنگ و درخت wayfarer، در نظر بگیرید، کار کرده ایم
[ترجمه گوگل]ما هر گونه درختی بومی را که می توان در حوضچه ای از جمله سیب خرچنگ و درخت خیابانی فکر کرد، کاشته است

12. And he lifted up his eyes and saw the wayfarer in the square of the city.
[ترجمه ترگمان]و چشمان خود را بلند کرد و راه گذر را در میدان شهر دید
[ترجمه گوگل]و او چشمانش را بلند کرد و راهرو را در میدان شهر دید

پیشنهاد کاربران

خانه به دوش


کلمات دیگر: