کلمه جو
صفحه اصلی

wear off


معنی : سابیدن، پاک شدن، تدریجا تحلیل رفتن، فرسوده و از بین رفته شدن
معانی دیگر : 1- (به تدریج) کم شدن 2- زدوده شدن، زائل شدن، پاک شدن رنگ

انگلیسی به فارسی

پاک شدن (رنگ)، تدریجا تحلیل رفتن، فرسوده و از بین رفته شدن


از بین بردن، پاک شدن، تدریجا تحلیل رفتن، سابیدن، فرسوده و از بین رفته شدن


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to diminish or disappear gradually.

- The scent wore off after a few days.
[ترجمه ترگمان] پس از چند روز عطر به مشام رسید
[ترجمه گوگل] این عطر پس از چند روز پوشیده شده است

• vanish, disappear; be ground, be pulverized

دیکشنری تخصصی

[نساجی] ساییده شدن - پاک شدن رنگ - فرسوده شدن

مترادف و متضاد

سابیدن (فعل)
grind, chafe, grate, wear off

پاک شدن (فعل)
wear off, get cleaned

تدریجا تحلیل رفتن (فعل)
wear off

فرسوده و از بین رفته شدن (فعل)
wear off

جملات نمونه

1. The effects of the drug naturally wear off within a few hours.
[ترجمه ترگمان]اثرات مواد مخدر به طور طبیعی در عرض چند ساعت از بین می رود
[ترجمه گوگل]اثرات دارو به طور طبیعی در عرض چند ساعت خفه می شود

2. The plating is beginning to wear off in places.
[ترجمه ترگمان]روکش دار شروع به فرسایش در مکان ها می شود
[ترجمه گوگل]پوشش در حال شروع به خیس کردن در مکان است

3. The effects of the drug began to wear off.
[ترجمه ترگمان]اثرات مواد مخدر از بین رفته بود
[ترجمه گوگل]اثرات دارو شروع به از بین بردن کرد

4. Her initial stiffness began to wear off as we got to know her.
[ترجمه ترگمان]همان طور که ما باید با او آشنا شدیم، سفتی اولیه او شروع به پوشیدن کرد
[ترجمه گوگل]همانطور که ما او را شناختیم، سختی اولیه آن شروع به سست شدن کرد

5. How soon will the effects of the drug wear off?
[ترجمه ترگمان]چقدر زود اثرات مصرف مواد مخدر از بین می رود؟
[ترجمه گوگل]تا چه حد اثرات دارو از بین می رود؟

6. The novelty of married life was beginning to wear off.
[ترجمه ترگمان]تازگی زندگی زناشویی آغاز شده بود
[ترجمه گوگل]پیشگویی از زندگی ازدواج آغاز شد

7. The effects of the drug will soon wear off.
[ترجمه ترگمان]اثرات این دارو به زودی از بین می رود
[ترجمه گوگل]اثر دارو به زودی از بین می رود

8. The effects of the anaesthetic were starting to wear off.
[ترجمه ترگمان]داروی بی هوشی او شروع به پوشیدن لباس های بی هوشی کرده بود
[ترجمه گوگل]اثرات بیهوشی شروع به از بین رفتن کرد

9. She hoped that his ridiculous infatuation would soon wear off.
[ترجمه ترگمان]امیدوار بود که عشق مسخره او به زودی از بین برود
[ترجمه گوگل]او امیدوار بود که خشمگین بودنش به زودی خسته شود

10. The effects of child abuse never wear off.
[ترجمه ترگمان]اثرات سو استفاده از کودکان هرگز از بین نمی رود
[ترجمه گوگل]اثرات سوء استفاده از کودک هرگز از بین نمی رود

11. The pleasurable effects of any drug quickly wear off.
[ترجمه ترگمان]اثرات لذت بخش هر مواد مخدر به سرعت از بین می رود
[ترجمه گوگل]اثرات لذت بخش هر دارو به سرعت از بین می رود

12. The effects of the anaesthetic will wear off within a few hours.
[ترجمه ترگمان]داروی بی هوشی در عرض چند ساعت از بین خواهد رفت
[ترجمه گوگل]اثرات بیهوشی در چند ساعت از بین می رود

13. Don't polish those badges; the gilt will wear off if you do.
[ترجمه ترگمان]این مدال ها را پاک کن اگر این کار را بکنی طلای مطلا از کار در خواهد آمد
[ترجمه گوگل]این مدالها را مالش نکنید اگر شما انجام دهید، زگیل خیس می شود

14. How can a number wear off of a keypad?
[ترجمه ترگمان]چگونه یک عدد صفحه کلید می تواند از یک صفحه کلید استفاده کند؟
[ترجمه گوگل]چگونه یک عدد از یک صفحه کلید می سوزد؟

پیشنهاد کاربران

فروکش کردن

اهمیت خود را از دست دادن

اثر درد یا چیزی به تدریج متوقف میشود

بی تاثیر شدن ، تاثیر نداشتن

Disappear

به تدریج ناپدید یا متوقف شدن
The effects of the medicine wore off

fade away

از بین رفتن تدریجی، زوال یافتن، زایل شدن
Most patients find that the numbness from the injection wears off after about an hour.
از تاثیر افتادن
The vaccine wears off after 10 years


به طور تدریجی - یواش یواش - کم کم

اثر خود را از دست دادن
از بین رفتن ( اثر )
کم شدن ( اثر )

It doesn't wear off
اثرش کم نمیشه.
اثرش از بین نمیره.

خاتمه یافتن
قطع شدن رابطه
جدا شدن

به تدریج اثر یک چیزی کم شدن.


کلمات دیگر: