کلمه جو
صفحه اصلی

wear out


معنی : فرسودن، کهنه و فرسوده شدن، فرسوده کردن، کاملا خسته کردن، از پا دراوردن و مطیع کردن
معانی دیگر : 1- (در اثر پوشیدن یا استعمال) بی فایده کردن، بی اثر کردن یا شدن 2- (کم کم) مصرف شدن، تحلیل رفتن 3- خسته کردن یا شدن، کهنه و فرسوده شدن در اثر استعمال

انگلیسی به فارسی

کهنه و فرسوده شدن (در اثر استعمال)، از پا درآوردن و مطیع کردن، کاملا خسته کردن


از بین میرود، کهنه و فرسوده شدن، فرسوده کردن، فرسودن، کاملا خسته کردن، از پا دراوردن و مطیع کردن


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: to make useless through prolonged use.
متضاد: renew
مشابه: exhaust, hack, perish

- He wore out his sneakers.
[ترجمه ggg] او کفش هایش را بیرون اورد
[ترجمه ترگمان] کفش هایش را بیرون آورد
[ترجمه گوگل] او کفش های کتانی خود را پوشیده بود

(2) تعریف: to make weary; exhaust.
مشابه: exhaust, fatigue, fray, overdo, prostrate

- The dancing wore us out.
[ترجمه محمد] رقص ما رو از پا در آورد
[ترجمه ترگمان] رقص با ما رو به رو شد
[ترجمه گوگل] رقص ما را بیرون آورد

• become old and tattered from frequent use; make old and tattered by using frequently

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] فرسوده شدن، ساییده شدن، فرسایش، خورده شدن

مترادف و متضاد

فرسودن (فعل)
fatigue, tire, rub off, wear out

کهنه و فرسوده شدن (فعل)
wear out

فرسوده کردن (فعل)
wear out

کاملا خسته کردن (فعل)
wear out

از پا دراوردن و مطیع کردن (فعل)
wear out

جملات نمونه

1. Better wear out shoes than sheets.
[ترجمه ترگمان] بهتره کفش هام رو از ملافه آویزون کنم
[ترجمه گوگل]کفش های بهتر از ورق های پوشیدن بهتر است

2. It is better to wear out than to rust out.
[ترجمه پوریا جامعی] بهتره مدام در تکاپو باشی تا یه گوشه در حالِ پوسیدن باشی
[ترجمه ترگمان]بهتر است از زنگ زدن خارج شویم تا زنگ زدن
[ترجمه گوگل]بهتر است از زنگ زدن بلند شویم

3. Better wear out than rust out.
[ترجمه ترگمان]بهتر از این که زنگ بزنم
[ترجمه گوگل]بهتر از زنگ زدن از بین می رود

4. The machine will soon wear out.
[ترجمه Soroushgh97] ماشین بزودی فرسوده خواهد شد
[ترجمه ترگمان]این دستگاه به زودی از بین خواهد رفت
[ترجمه گوگل]این دستگاه به زودی از بین می رود

5. Machines soon wear out under rough usage.
[ترجمه ترگمان]ماشین هایی که به زودی زیر usage خشن می پوشند
[ترجمه گوگل]ماشین ها به زودی از بین می روند

6. Moving parts in engines wear out much more quickly than stationary parts.
[ترجمه ترگمان]قطعات متحرک در موتورها خیلی سریع تر از قطعات ثابت فرسوده می شوند
[ترجمه گوگل]قطعات متحرک در موتورها خیلی سریعتر از قطعات ثابت خسته می شوند

7. You should get years of wear out of that carpet.
[ترجمه ترگمان]باید سال ها از آن فرش صرف نظر کنید
[ترجمه گوگل]شما باید سال ها از آن فرش بخورید

8. You'll get more wear out of a hat if you choose one in a neutral colour.
[ترجمه ترگمان]اگر شما یکی را در یک رنگ بی طرف انتخاب کنید، بیشتر از یک کلاه می توانید بپوشید
[ترجمه گوگل]اگر یک نفر را در یک رنگ خنثی انتخاب کنید، از یک کلاه می گیرید

9. Cheap shoes soon wear out.
[ترجمه ترگمان]کفش های ارزان به زودی از بین می روند
[ترجمه گوگل]کفش ارزان به زودی از بین می رود

10. It is better to wear out than rust out.
[ترجمه ترگمان]بهتر است از زنگ زدن خارج شویم تا زنگ زدن
[ترجمه گوگل]بهتر است از زنگ زدن بیرون بیاید

11. Clothing seems to wear out in no time nowadays.
[ترجمه ترگمان]امروزه به نظر می رسد که لباس در هیچ زمانی از بین نرفته است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد لباس در حال حاضر هیچ وقت پوشیده نیست

12. My boots are beginning to wear out.
[ترجمه hanie] چکمه های من در حال از بین رفتن هستند
[ترجمه ترگمان]کفش هایم شروع به پوشیدن می کنند
[ترجمه گوگل]چکمه های من شروع به پوشیدن دارند

13. You'll get years of wear out of that coat.
[ترجمه ترگمان]تو سال ها وقت داری که از این کت بپوشی
[ترجمه گوگل]شما سال ها از آن کت استفاده می کنید

14. I've had a lot of wear out of these boots - I've had them for five years.
[ترجمه ترگمان]من پنج سال است که آن ها را داشته ام
[ترجمه گوگل]من از بسیاری از این چکمه ها خیلی سرسبز بوده ام - من پنج سال به آنها داده ام

پیشنهاد کاربران

کهنه کردن

خسته کردن

کهنه و فرسوده شدن

کهنه

کلافه کردن

موجب رنجش خاطر دیگران شدن

کاملا خسته کردن

These children are wearing me out.

از پا در آوردن , از پا انداختن
Poop out
To make someone extremely tired, exhausted
Accomplishing these projects can get too exhausting and it can wear you out.

cause sb to become exhausted
tire sb out

کاملا خسته شدن


کلمات دیگر: