کلمه جو
صفحه اصلی

weirdly


معنی : بطور غیر عادی و مرموز
معانی دیگر : بطور غیر عادی و مرموز

انگلیسی به فارسی

به‌طور غیرعادی و مرموز، به‌طور عجیب


عجیب است، بطور غیر عادی و مرموز


انگلیسی به انگلیسی

• in a strange manner, in a weird manner

مترادف و متضاد

بطور غیر عادی و مرموز (قید)
weirdly

جملات نمونه

1. And yet this gangsta poise coexists with a weirdly playful quality.
[ترجمه ترگمان]و با این حال، این gangsta با کیفیت عجیب و غریبی سرزنده بود
[ترجمه گوگل]و در عین حال این گانگستری هم با کیفیت بسیار جالبی همراه است

2. The town was weirdly familiar.
[ترجمه ترگمان] شهر به طرز عجیبی آشنا بود
[ترجمه گوگل]شهر بسیار مشهور بود

3. A mountain that weirdly echoes the shape not of the human face but of a human artefact!
[ترجمه ترگمان]کوهی که به طور عجیبی شکل چهره انسان را منعکس می کند، بلکه از یک شی انسانی است!
[ترجمه گوگل]کوهی که عجیب و غریب شکل نه چهره انسان، بلکه یک آثار انسانی است!

4. The trumpets were hooting and screeching away so weirdly that they set one's teeth on edge.
[ترجمه ترگمان]شیپورها فریاد می زدند و چنان ناگهانی سر و صدا می کردند که دندان های یک نفر را به هم فشرد
[ترجمه گوگل]ترومپت ها به طرز شگفت انگیزی می ترسیدند که دندان های خود را روی لبه قرار دهند

5. My heart was jumping weirdly, and abnormally.
[ترجمه ترگمان]قلبم به طرز عجیبی بالا و پایین می پرید
[ترجمه گوگل]قلب من عجیب و غریب پرید و غیر طبیعی بود

6. Another special characteristic of Kweilin is its weirdly - shaped mountain grottoes.
[ترجمه ترگمان]خصوصیت ویژه دیگر of، غارهای عجیب و غریب آن است
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از ویژگی های خاص کویلین، گرت کوه های کوهی آن شکل است

7. The country was weirdly transformed.
[ترجمه ترگمان]این کشور به طرز عجیبی تغییر شکل داده بود
[ترجمه گوگل]کشور به طرز شگفت انگیزی تغییر کرده است

8. She was dressed weirdly.
[ترجمه ترگمان]به طرز عجیبی لباس پوشیده بود
[ترجمه گوگل]او لباس عجیب و غریب بود

9. Harvey creates a credible nightmare and turns what at first seems a simple eco-sermon into something more weirdly compelling.
[ترجمه ترگمان]Harvey یک کابوس باور نکردنی را ایجاد می کند و به نظر می رسد که در ابتدا یک eco ساده به چیزی عجیب و غریب تبدیل شود
[ترجمه گوگل]هاروی یک کابوس معتبر را ایجاد می کند و آنچه که در ابتدا به نظر می رسد، ساده ترین سخنرانی اجتماعی به چیزی شگفت انگیزی تبدیل می شود

10. Viewed from a balcony, the whole thing doubtlessly have been weirdly picturesque.
[ترجمه ترگمان]Viewed از یک بالکن، همه چیز عجیب و غریب به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]از یک بالکن بازدید شده است، همه چیز بدون شک بسیار عجیب و غریب بوده است

11. This is a book in which a doppelganger of the old "Friday the 13th" villain Jason Vorhees, he of the hockey mask, appears again and again, like a totem, achieving a weirdly peaceful mythos by the end.
[ترجمه ترگمان]این کتابی است که در آن یکی از doppelganger \"جمعه سیزدهم\"، جیسون Vorhees، از ماسک هاکی، دوباره و دوباره مانند یک totem، به شکلی عجیب و غریب در انتهای آن ظاهر می شود
[ترجمه گوگل]این یک کتاب است که در آن یک متفکر قدیمی 'جیمز وورشی'، قربانی 'جمعه یازدهم'، که از ماسک هاکی است، بارها و بارها مثل یک توتم ظاهر می شود، و به پایان می رسد به یک افسانه ی عجیب و آرام صلح آمیز تبدیل شده است

Weirdly, I can't remember whether or not my sister was there.

به‌طرز عجیبی، نمی‌توانم به یاد بیاورم که خواهرم آنجا بود یا نه!


At 10.30 a.m. the place was weirdly quiet.

ساعت ۱۰:۳۰ دقیقه صبح محل به‌طور غیرعادی و مرموزی ساکت بود.


پیشنهاد کاربران

عجیب
Strange

Strange
Unusual
عجیب، غیر عادی


کلمات دیگر: