کلمه جو
صفحه اصلی

wherewithal


معنی : که بوسیله ان، که با ان
معانی دیگر : وسیله ی انجام کاری، استطاعت، تا چه چیز، چیزی که بوسیله ان عملی قابل اجراست

انگلیسی به فارسی

به هر حال، که با ان، که بوسیله ان، چیزی که بوسیله ان عملی قابل اجر است


که بوسیله ان، که با ان، تا چه چیز، چیزی که بوسیله آن عملی قابل اجراست


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the necessary means or resources, esp. funds, for some purpose.
مشابه: competence, means, provision, resource

- Lacking the wherewithal, he had to abandon his project.
[ترجمه ترگمان] به خاطر پول، مجبور شد پروژه خود را رها کند
[ترجمه گوگل] او نتوانسته بود پروژه خود را رها کند

• means; money
if you have the wherewithal to do something, you have enough money to do it; a formal word.

مترادف و متضاد

که بوسیله ان (اسم)
wherewithal

که با ان (اسم)
wherewithal

جملات نمونه

He doesn't have the wherewithal to continue his education.

استطاعت ادامه‌ی تحصیل را ندارد.


1. he doesn't have the wherewithal to continue his education
استطاعت ادامه ی تحصیل را ندارد.

2. Has she the wherewithal to pay for the trip?
[ترجمه ترگمان]آیا او پول سفر را دارد؟
[ترجمه گوگل]آیا او به اندازه کافی برای پرداخت هزینه سفر می کند؟

3. He didn't have the wherewithal to repay the loan.
[ترجمه محمد رومزی] او استطاعت بازپرداخت وام را نداشت
[ترجمه ترگمان]پول پرداخت وام را نداشت
[ترجمه گوگل]او بازنشستگی وام را نداشت

4. They lacked the wherewithal to pay for the repairs.
[ترجمه ترگمان]پول لازم برای پرداخت این تعمیرات را نداشتند
[ترجمه گوگل]آنها برای پرداخت هزینه تعمیرات فاقد آن بودند

5. She didn't have the financial wherewithal to do it.
[ترجمه ترگمان]او پول مالی نداشت که این کار را بکند
[ترجمه گوگل]او برای انجام این کار مالی کافی نداشت

6. It finds itself bereft of the financial wherewithal or the collective will to break free of its traditional habits.
[ترجمه ترگمان]این کشور خود را از منابع مالی مالی یا جمعی محروم می کند تا از عادات سنتی خود محروم شود
[ترجمه گوگل]این خود را از دست می دهد از مالی کتیبه و یا جمعی خواهد شد برای از بین بردن عادت های سنتی خود

7. None of them have the wherewithal to conceive of a Reconciliation.
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از آن ها امکانات لازم برای درک مصالحه را ندارند
[ترجمه گوگل]هیچ کدام از آنها برای رسیدن به توافق نداشتند

8. It was nursing that gave her the financial wherewithal to pursue a childhood dream.
[ترجمه ترگمان]پرستاری بود که پول لازم را به او داد تا رویای کودکی را دنبال کند
[ترجمه گوگل]این پرستاری بود که به او کمک مالی برای پیگیری رویای کودکی داد

9. His family didn't have the wherewithal to send him to college.
[ترجمه ترگمان]خانواده اش پول نداشتن که او را به دانشگاه بفرستند
[ترجمه گوگل]خانواده اش برای فرستادن او به کالج نداشتند

10. So the cab has the wherewithal of a pleasant working environment.
[ترجمه ترگمان]بنابراین این درشکه دارای امکانات موجود در محیط کار خوشایند است
[ترجمه گوگل]بنابراین کابین دارای محیط کاری دلپذیر است

11. I haven't wherewithal to marry.
[ترجمه ترگمان]من پول ازدواج ندارم
[ترجمه گوگل]من ازدواج نکردم

12. Whereas conventional criminals lack the wherewithal to pay for being placed on probation, no such inability is true for corporations.
[ترجمه ترگمان]در حالی که جنایتکاران معمولی فاقد منابع مالی لازم برای پرداخت هزینه مشروط هستند، چنین ناتوانی برای شرکت ها صادق نیست
[ترجمه گوگل]در حالی که جنایتکاران معمولی برای تأمین هزینه های تحصیلی در معرض خطر قرار نمی گیرند، این چنین ناتوانی برای شرکت ها مناسب نیست

13. But because they have the wherewithal to be heard.
[ترجمه ترگمان]بلکه به خاطر این است که چیزی از آن ها شنیده می شود
[ترجمه گوگل]اما از آنجا که آنها شنیده می شوند

14. We have the ability, wherewithal and experience toand experience to ensure your full satisfaction.
[ترجمه ترگمان]ما توانایی، امکانات و تجربه toand را داریم تا از رضایت کامل شما اطمینان حاصل کنیم
[ترجمه گوگل]ما توانایی، تجارب و تجربیات را برای اطمینان از رضایت کامل خود داریم

پیشنهاد کاربران

استطاعت

استطاعت
wherewithal. If you have the wherewithal to do something, it means you've got what you need to make it happen. Another word for wherewithal is resources, which can mean money, energy, support, or some other necessary means

توان مالی، استطاعت مالی
با توجه به تعریف خود دیکشنریهای انگلیسی
the money necessary for a particular purpose


کلمات دیگر: