1. She succumbed to weariness and went to bed.
[ترجمه سهیلا نخعی] تسلیم خستگی شد و به بستر رفت
[ترجمه ترگمان]از خستگی پا به بس تر گذاشت و به بس تر رفت
[ترجمه گوگل]او به خستگی ختم شد و به رختخواب رفت
2. His cheerful joke made us forget our weariness.
[ترجمه ترگمان]این شوخی شاد او باعث شد که weariness را فراموش کنیم
[ترجمه گوگل]شوخی شاد او باعث شد ما اشتیاقمان را فراموش کنیم
3. He felt numb with weariness and grief.
[ترجمه ترگمان]از خستگی و غم بی حس شده بود
[ترجمه گوگل]او با خستگی و غم و اندوه احساس خستگی کرد
4. I detected a faint note of weariness in his voice.
[ترجمه ترگمان]صدای ضعیفی از خستگی در صدایش تشخیص دادم
[ترجمه گوگل]من متوجه شدم که صدای ضعفم از خستگی است
5. The old woman's body drooped with weariness.
[ترجمه ترگمان]بدن پیرزن از خستگی فرو افتاد
[ترجمه گوگل]بدن سالخورده با سستی خسته شد
6. Weariness pervaded his whole body.
[ترجمه ترگمان]Weariness تمام بدنش را احاطه کرده بود
[ترجمه گوگل]Weariness تمام بدن خود را پوشیده است
7. His eyes were half closing in weariness.
[ترجمه ترگمان]چشمانش از فرط خستگی گشاد شده بود
[ترجمه گوگل]چشمانش بسته به خستگی نیمی بود
8. I had slept badly and felt numb with weariness.
[ترجمه ترگمان]بد خوابیدم و از خستگی بی حس شده بودم
[ترجمه گوگل]من خیلی بد خوابیدم و احساس خستگی شدم
9. They were done with hunger and weariness.
[ترجمه ترگمان]با گرسنگی و خستگی تمام کرده بودند
[ترجمه گوگل]آنها با گرسنگی و خستگی انجام می شد
10. He detected a note of weariness in her voice.
[ترجمه ترگمان]در صدایش احساس خستگی می کرد
[ترجمه گوگل]او یک صدای خستگی را در صدای او کشف کرد
11. Perhaps, more cynically, it reflects a weariness on the part of those subject to multiple restructurings on the apparent whim of new management.
[ترجمه ترگمان]شاید، با cynically، آن بازتاب خستگی را در بخشی از آن موضوع به چندین restructurings روی هوس آشکار مدیریت جدید منعکس می کند
[ترجمه گوگل]شاید از نظر ظاهری، آن را نشان می دهد از کسانی که در معرض تعدیل چندگانه در هوس ظهور مدیریت جدید، خستگی را نشان می دهد
12. The key-in moment contains analytical reduction from weariness or slight illness.
[ترجمه ترگمان]کلید در حال حاضر شامل کاهش تحلیلی از خستگی یا بیماری خفیف است
[ترجمه گوگل]لحظه کلیدی شامل کاهش تحلیلی از خستگی یا بیماری اندکی است
13. She'd slept badly and felt numb with weariness and grief.
[ترجمه ترگمان]او بد خوابیده بود و از خستگی و غم بی حس شده بود
[ترجمه گوگل]او خیلی بد خوابید و احساس خستگی و خستگی می کرد
14. The greatest weariness comes from work not done. Eric Hoffer
[ترجمه ترگمان]بیش ترین خستگی ناشی از کار است اریک Hoffer
[ترجمه گوگل]بزرگترین اشتیاق ناشی از کار نیست اریک هوفر