کلمه جو
صفحه اصلی

wastebasket


معنی : اشغال دان، سبد کاغذ باطله، سبد زبالهو خاکروبه
معانی دیگر : سبد زباله، سطل کاغذ باطله (wastepaper basket هم می گویند)، سبد کاغذ بیکاره، زنبیل، مکثف

انگلیسی به فارسی

سبد کاغذ باطله، سبد زباله و خاکروبه، اشغال دان


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: an open container for holding trash, used inside a home or other building.

• basket for garbage, trash can
a wastebasket is the same as a wastepaper basket; used in american english.
basket for garbage, trash can

مترادف و متضاد

اشغال دان (اسم)
ash can, slop jar, stinkpot, wastebasket

سبد کاغذ باطله (اسم)
wastebasket

سبد زباله وخاکروبه (اسم)
wastebasket

جملات نمونه

1.
سبد زباله

2. she crumpled the letter and flung it into the wastebasket
او نامه را مچاله کرد و توی سطل زباله پرتاب کرد.

3. She swept the crumbs into the wastebasket.
[ترجمه ترگمان]خرده های نان را به سطل کاغذ باطله انداخت
[ترجمه گوگل]او خردههای را به داخل کثافت کشانده بود

4. Could you empty the wastebasket - it's getting pretty full.
[ترجمه ترگمان]- میتونی سطل کاغذ باطله رو خالی کنی - داره پر می شه
[ترجمه گوگل]آیا می توانید مخزن خالی را خالی کنید - این کاملا پر است

5. Some one vomited lazily in a wastebasket, leaning over with his hands on his knees.
[ترجمه ترگمان]کسی با تنبلی در سبد کاغذ باطله بالا آورده بود و دست هایش را روی زانوهایش خم کرده بود
[ترجمه گوگل]بعضی از آنها یک لقمه را در یک فنجان زباله بکار می برند، دستان خود را بر روی زانوها تکیه داده اند

6. Mitchell crumpled both and pitched them into the wastebasket.
[ترجمه ترگمان]و می چل هر دو را مچاله کرد و به سطل زباله انداخت
[ترجمه گوگل]میچل هر دو را می شکافد و آنها را به داخل جعبه های زباله تقسیم می کند

7. Fakhru went to the wastebasket and poked around with his finger.
[ترجمه ترگمان]Fakhru به سبد کاغذ باطله رفت و با انگشتش به اطراف سرک کشید
[ترجمه گوگل]فخرو به ضایعات پاکتی رفت و با انگشتش به اطراف نگاه کرد

8. Enables you to specify when files in the Wastebasket are deleted.
[ترجمه ترگمان]زمانی که فایل های موجود در the حذف می شوند، به شما کمک می کند مشخص کنید
[ترجمه گوگل]شما را قادر می سازد هنگامی که فایل های موجود در جعبه ی شستشو حذف می شوند مشخص شود

9. The larger the wastebasket, the more you will use it.
[ترجمه ترگمان]هر چه سطل آشغال بزرگ تر باشد، بیشتر از آن استفاده خواهید کرد
[ترجمه گوگل]هرچه بطری بزرگتر باشد، بیشتر از آن استفاده خواهید کرد

10. Put the scraps of paper in the wastebasket.
[ترجمه ترگمان]تکه های کاغذ را روی کاغذ باطله بیندازید
[ترجمه گوگل]ضرب و شتم کاغذ را در مخزن زباله قرار دهید

11. Ah, was opposite, even a big wastebasket.
[ترجمه ترگمان]برعکس، حتی یک سبد کاغذ باطله بود
[ترجمه گوگل]آه، مخالف بود، حتی یک بطری بزرگ

12. These documents are useless - they are only wastebasket fodder.
[ترجمه ترگمان]این اسناد بی فایده هستند - آن ها تنها علوفه wastebasket هستند
[ترجمه گوگل]این اسناد غیر قابل استفاده هستند - آنها تنها علوفه سبد کاغذ باطله هستند

13. Enables you to specify when files in Wastebasket are deleted.
[ترجمه ترگمان]زمانی که فایل های in حذف می شوند به شما کمک می کند مشخص کنید
[ترجمه گوگل]شما را قادر می سازد هنگامی که فایل ها در Wastebasket حذف می شوند مشخص شود

14. She threw the note into a wastebasket, and fell fast asleep on a couch.
[ترجمه ترگمان]یادداشت را به یک سبد کاغذ باطله انداخت و روی کاناپه خوابش برد
[ترجمه گوگل]او این یادداشت را به یک کیسه زباله انداخت و به سرعت در خواب فرو برد

15. He tore up the letter angrily and threw it into the wastebasket.
[ترجمه ترگمان]نامه را پاره کرد و آن را به سطل کاغذ باطله انداخت
[ترجمه گوگل]او این نامه را خشمگین کرد و آن را به مخزن زباله انداخت

16. I consigned her letter to the waste basket.
[ترجمه ترگمان]نامه او را به سطل آشغال سپرد
[ترجمه گوگل]نامه ای را به سبد هدر دادم

17. She consigned his letter to the waste basket.
[ترجمه ترگمان]نامه خود را به سبد کاغذ باطله سپرد
[ترجمه گوگل]او نامه خود را به سبد زباله ارسال کرد

18. The secretary flung all the papers into the waste basket.
[ترجمه ترگمان]منشی تمام اوراق را به سطل آشغال انداخت
[ترجمه گوگل]وزیر امور خارجه تمام مقالات را به سبد هدر رفت

19. I made a note of Mahoney's home address and returned the paper to the waste basket.
[ترجمه ترگمان]نشانی خانه ماهونی ۸ را در آن گذاشتم و کاغذ را به سبد waste پس دادم
[ترجمه گوگل]من یادداشتی از آدرس منزل مهونه را ساختم و مقاله را به سبد هدر رفتم

20. Everything -; right down to scrap paper from the waste baskets.
[ترجمه ترگمان]همه چیز؛ درست پایین تا کاغذی را که از سبدهای waste پاره شده بود پاره کند
[ترجمه گوگل]همه چیز -؛ به پایین کاغذ را از سبد های زباله بردارید

21. Oftentimes, their pile-up documents are just papers which should have been thrown into the waste basket a long time ago.
[ترجمه ترگمان]Oftentimes و مدارک آن ها فقط کاغذی هستند که مدت ها پیش باید به سطل زباله انداخته باشند
[ترجمه گوگل]اغلب اسناد جعلی آنها فقط مقالاتی هستند که باید مدت ها پیش به سبد ضایعات پرتاب شوند

22. She tore up the letter and threw it into the waste basket.
[ترجمه ترگمان]نامه را پاره کرد و آن را در سبد کاغذ باطله انداخت
[ترجمه گوگل]او نامه را پاره کرد و آن را به سبد زباله انداخت

23. It took hours to match up the torn pieces of the letter from the waste basket.
[ترجمه ترگمان]ساعت ها طول کشید تا تکه های پاره کاغذ را از سبد بیرون بکشد
[ترجمه گوگل]چند ساعت طول کشید تا تکه های پاره شده نامه را از سبد ضایعات بردارید

پیشنهاد کاربران

Trash can, bin:مترادف ها

سطل آشغال

Trush can
سطل آشغال

سطل کاغذ زباله

سبد کاغذ باطله
سطل کاغذ باطله
سطل آشغال کاغذ

سطل زباله


سطل آشغال اداری

شطل زباله اداری

سطل آشغال و زباله


کلمات دیگر: