کلمه جو
صفحه اصلی

wheedle


معنی : چاپلوسی کردن، گول زدن، ریشخند کردن، خر کردن
معانی دیگر : ناز (کسی را) کشیدن، نوازیدن، (با نوازش و چرب زبانی) وادار کردن، رنگ کردن (کسی را)

انگلیسی به فارسی

ریشخند کردن، گول زدن، خر کردن


هدی، گول زدن، خر کردن، ریشخند کردن، چاپلوسی کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: wheedles, wheedling, wheedled
(1) تعریف: to try to persuade or influence by coaxing or flattery; cajole.
مترادف: blandish, cajole, coax, inveigle
مشابه: beguile, butter up, charm, induce, lure, soft-soap, sweet-talk, talk

- You can wheedle him all you want, but you won't convince him to buy you a car.
[ترجمه ترگمان] اگر بخواهی می توانی هر چه بخواهی به دست بیاوری، اما تو او را متقاعد نخواهی کرد که برایت ماشین بخرد
[ترجمه گوگل] شما می توانید او را همه شما می خواهید، اما شما او را متقاعد به شما خرید ماشین

(2) تعریف: to win or obtain by such means.
مترادف: coax, inveigle
مشابه: charm, finagle

- She wheedled the secret out of him.
[ترجمه ترگمان] او راز را از او بیرون کشید
[ترجمه گوگل] او راز را از او جدا کرد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to use guile or flattery to coax something from someone.
مترادف: cajole, coax
مشابه: blandish, fawn, flatter, sweet-talk

• coax by flattery or enticement; obtain through flattery or seduction
if you wheedle someone into doing something, you gently and cleverly persuade them to do it.
if you wheedle something out of someone, you persuade them to give it you.

مترادف و متضاد

چاپلوسی کردن (فعل)
praise, adulate, flatter, blandish, butter, coax, collogue, sweet-talk, fraise, gloze, slaver, soft-soap, truckle, wheedle

گول زدن (فعل)
renege, con, fool, cheat, gyp, hustle, dodge, rig, bamboozle, outwit, deceive, defraud, dupe, cajole, hoax, gouge, befool, beguile, entrap, gull, gum, hocus, rogue, gaff, swindle, thimblerig, chouse, jockey, finagle, fob, wheedle

ریشخند کردن (فعل)
praise, blandish, coax, bamboozle, cajole, carny, lout, blarney, carney, sweet-talk, wheedle

خر کردن (فعل)
wheedle

talk into


Synonyms: banter, blandish, butter up, cajole, charm, coax, con, court, draw, entice, finagle, flatter, inveigle, kowtow, lay it on, oil, persuade, seduce, snow, soap, soften up, soft-soap, spread it on, sweeten up, sweet-talk, work on, worm


جملات نمونه

1. She's one of those children who can wheedle you into giving her anything she wants.
[ترجمه ترگمان]او یکی از آن بچه هایی است که می تواند هر کاری که می خواهد به او بدهد
[ترجمه گوگل]او یکی از آن کودکان است که می تواند شما را به چیزی که میخواهد می دهد

2. Cross decided to beg and wheedle a bit.
[ترجمه ترگمان]به این نتیجه رسیدم که باید به او التماس کنم
[ترجمه گوگل]صلیب تصمیم گرفت بلافاصله بیدار بماند

3. She even managed to wheedle more money out of him.
[ترجمه ترگمان]حتی موفق شد پول بیشتری از او بگیرد
[ترجمه گوگل]او حتی توانست پول بیشتری از او بگیرد

4. He managed to wheedle his way into the offices.
[ترجمه ترگمان]موفق شد که راه خود را به اداره پست برساند
[ترجمه گوگل]او موفق شد راه خود را به دفاتر برساند

5. The kids can always wheedle money out of their father.
[ترجمه ترگمان]بچه ها همیشه می توانند پول خود را از پدرشان به دست آورند
[ترجمه گوگل]بچه ها همیشه می توانند پول خود را از پدرش بیرون بیاورند

6. She wasn't invited, but somehow she managed to wheedle her way in.
[ترجمه ترگمان]او دعوت نشده بود، اما به هر حال موفق شده بود راه خود را در آن جمع کند
[ترجمه گوگل]او دعوت نشده بود، اما به نحوی او توانست راه خود را به راه اندازد

7. She managed to wheedle an extra day's pay out of him.
[ترجمه ترگمان]او دست مزد یک روز اضافی را به دست آورد
[ترجمه گوگل]او موفق به پرداخت مبلغ اضافی روزانه از او شد

8. Don't think you can just wheedle your way in here!
[ترجمه ترگمان]فکر نکن که می توانی همین جا راه خود را به دست بگیری!
[ترجمه گوگل]فکر نکنید فقط می توانید راه خود را در اینجا بچرخانید!

9. You have to be able to wheedle your client into buying.
[ترجمه ترگمان]شما باید قادر باشید که مشتری خود را به خرید انجام دهید
[ترجمه گوگل]شما باید قادر به خرید مشتری خود باشید

10. The adverts scold us and cajole us and wheedle us and fawn us to keep up with the Joneses.
[ترجمه ترگمان]The ما را گول می زنند و ما را گول می زنند و به ما کلک می زنند و به ما fawn تا خود را با the و Joneses نگه داریم
[ترجمه گوگل]آگهی ها ما را سرزنش می کنند و ما را تحسین می کنند و ما را می سوزانند و ما را با جونز درگیر می کنند

11. He likes me to wheedle, the brute.
[ترجمه ترگمان] اون منو به خر کردن، حیوون خونگی دوست داره
[ترجمه گوگل]او مرا دوست دارد، بی رحم

12. Wexler tried to wheedle the information out of him.
[ترجمه ترگمان]وکسلر \"سعی کرد اطلاعاتش رو از خودش بگیره\"
[ترجمه گوگل]وکسلر سعی کرد اطلاعات را از او بیرون ببرد

13. He could have learned to charm and wheedle cooperation from them, and similarly avoided a fight.
[ترجمه ترگمان]او می توانست نحوه هم کاری و wheedle را از آن ها آموخت، و نیز مانند آن ها از جنگ اجتناب کرد
[ترجمه گوگل]او می توانست به طرز جذابیت و همکاری با آنها آموزش ببیند و به همین ترتیب از یک مبارزه اجتناب کرد

14. She'll wheedle out your secret if you are not careful.
[ترجمه ترگمان]اگر مراقب نباشی او راز تو را به دست خواهد آورد
[ترجمه گوگل]اگر مراقب نباشید، او راز خود را می بینید

15. They tried to wheedle her into leaving the house.
[ترجمه ترگمان]هر دو می کوشیدند که او را از خانه بیرون کنند
[ترجمه گوگل]آنها سعی کردند او را از خانه خارج کنند

Hassan wheedled money out of me.

حسن با چرب‌زبانی پول از من گرفت.


پیشنهاد کاربران

خ*** مالی کردن : )


کلمات دیگر: