کلمه جو
صفحه اصلی

wash up


معنی : از پا افتادن، دست و رو شستن
معانی دیگر : (ظرف و غیره یا بدن خود را) شستن، شستشو کردن

انگلیسی به فارسی

شستن


چیزی را با خود به ساحل بردن (دریا)


انگلیسی به انگلیسی

• wash dishes, clean up after a meal; wash one's hands and face

مترادف و متضاد

از پا افتادن (فعل)
founder, flag, peter, wash up

دست ورو شستن (فعل)
wash up

Clean the utensils, dishes etc. used in preparing and eating a meal


Wash one's hands and/or face (often around mealtimes)


Carry an object to land


جملات نمونه

1. Make sure you wash up well.
[ترجمه سارا] مطمئن شوید که بخوبی دست و رویتان را شسته اید.
[ترجمه gh] مطمن بشوید که دست ها تون را به خوبی شسته اید
[ترجمه ترگمان] مطمئن شو که خوب دست و بالت رو بشوری
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که خوب شستن کنید

2. Go and wash up - your dinner's ready.
[ترجمه سارا] برو و دست و رویت را بشود شام شما آماده است
[ترجمه ترگمان]برو و بشور - شامتان حاضر است
[ترجمه گوگل]برو و شستن - شام شما آماده است

3. I helped wash up the lunch things.
[ترجمه سارا] من در شستن ظروف ناهار کمک کردم.
[ترجمه ترگمان] من به شستن وسایل ناهار کمک کردم
[ترجمه گوگل]من به شستن چیزهای ناهار کمک کرد

4. We didn't wash up the dinner things until the morning after.
[ترجمه سارا] ما ظرفهای شام را تا صبح روز بعد نشستیم.
[ترجمه ترگمان]شام را تا صبح بعد از نیمه شب wash
[ترجمه گوگل]ما شام را تا صبح بعد شستن نکردیم

5. I didn't wash up the pans.
[ترجمه سارا] من ماهی تابه هارا نشستم.
[ترجمه ترگمان]من the را شستم
[ترجمه گوگل]من ظرف ها را شستم

6. I bet you make breakfast and wash up their plates, too.
[ترجمه ترگمان]من شرط می بندم که تو هم صبحانه درست می کنی و plates را هم تمیز می کنی
[ترجمه گوگل]من شرط می بندم که صبحانه بخورید و همچنین بشقاب های خود را بشویید

7. It's a good habit to wash up before a meal.
[ترجمه ترگمان]عادت خوبی است که قبل از غذا شستن
[ترجمه گوگل]یک عادت خوب برای شستن قبل از غذا است

8. It's his turn to wash up but he'll try and duck out of it.
[ترجمه ترگمان]نوبت او است که خود را بشوید، اما سعی خواهد کرد خود را از آن بیرون بکشد
[ترجمه گوگل]این به نوبه خود او را شستشو، اما او را امتحان کنید و اردک از آن

9. He headed to the bathroom to wash up.
[ترجمه ترگمان]به طرف حمام رفت تا دست و پایش را بشوید
[ترجمه گوگل]او برای شستن به حمام رفت

10. The girl helps her mother to wash up after dinner everyday.
[ترجمه ترگمان]این دختر به مادرش کمک می کند تا بعد از شام هر روز حمام کند
[ترجمه گوگل]دختر به مادرش کمک می کند بعد از شام هر روز بخورد

11. We all wash up, standing in front of the kitchen sink, in full view of everyone else.
[ترجمه ترگمان]همه ما خود را می شویم، جلوی آشپزخانه، جلوی سینک آشپزخانه ایستاده ایم و همه را می بینیم
[ترجمه گوگل]همه ما شستشو، ایستاده در مقابل سینک آشپزخانه، در نظر همه افراد دیگر

12. Go wash up before dinner.
[ترجمه ترگمان]برو قبل از شام برو خونه شو
[ترجمه گوگل]قبل از شام قبل از شستشو بپزید

13. Then wash up, change your clothes, and come greet your future in-laws.
[ترجمه ترگمان]بعد هم بشور، لباسات رو عوض کن و بیا به آینده - ت احترام بذار
[ترجمه گوگل]سپس لباس های خود را بشویید، لباس های خود را عوض کنید، و آینده خود را در قوانین خوش آمدید

14. I went to wash up as the table edge trembled to a familiar sick-to-the-gut miasma of nothingness.
[ترجمه ترگمان]همچنان که لبه میز در حال لرزیدن بود، به دست شویی آشنا شدم - از to - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه گوگل]من برای شستن به عنوان لبه جدول لرزید به یک معجزه آشنا بیمار به جسم از هیچ چیز رفت

15. Go into the kitchen and wash up.
[ترجمه ترگمان]برو به آشپزخانه و خودت را بشور
[ترجمه گوگل]برو به آشپزخانه و شستن

پیشنهاد کاربران

شستن دست و صورت

شستن ظرف
شستن دست
انتقال یا جابجا شدن بوسیله جریان اب

شستن
دست و رو شستن
از پا افتادن

دست و رو شستن

Wash sth up somewhere:
( دریا ) چیزی رو با خود به ساحل آوردن

Macmillan:👇👇👇
if the sea washes something up somewhere, it carries it and leaves it there.

Eg: book washed up on shore.
کتاب رو آب به ساحل آورد.

توی امریکا : یعنی شستن دست
توی انگلیس و استرالیا : یعنی شستن ظرف


کلمات دیگر: