کلمه جو
صفحه اصلی

washy


معنی : سست، رقیق، کم رنگ، ابکی، اب زیپو
معانی دیگر : آبکی، کم مایه، ضعیف، رنگ پریده

انگلیسی به فارسی

شستن، ابکی، رقیق، اب زیپو، سست، کم رنگ


ابکی، رقیق، آب زیپو، کمرنگ، سست


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: washier, washiest
مشتقات: washiness (n.)
(1) تعریف: diluted; watery; weak.

- washy lemonade
[ترجمه ترگمان] لیموناد آبکی
[ترجمه گوگل] لیموناد شسته شده

(2) تعریف: pale or weak in color; pallid.

(3) تعریف: without strength, character, or force; lacking in substance; insipid.

- a washy television drama
[ترجمه ترگمان] یک نمایش تلویزیونی آبکی
[ترجمه گوگل] یک نمایش تلویزیونی شبیه

• diluted, watery; weak; colorless, wan

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] سست - به راحتی شسته شده یا فرسوده شونده مانند یک دامنه دره ضعیف.
[نساجی] آبکی - رقیق - کمرنگ

مترادف و متضاد

سست (صفت)
doddered, effeminate, flaggy, weak, feeble, torpid, asthenic, loose, frail, flimsy, slack, atonic, slow, insecure, sleazy, floppy, lax, idle, lazy, indolent, slothful, groggy, remiss, washy, wishy-washy, inactive, slumberous, slumbery, feckless, flabby, flaccid, languid, slumbrous, lethargic, shaky, rickety, rattletrap, wonky, supine, tottery

رقیق (صفت)
attenuate, thin, watery, rare, ethereal, lenis, washy, wishy-washy

کم رنگ (صفت)
colorless, wan, wanly, inconspicuous, pale, pallid, lunar, washy

ابکی (صفت)
watery, dilute, washy, diluted, soupy, wishy-washy

اب زیپو (صفت)
washy

جملات نمونه

1. His wishy - washy talk gave her the pip.
[ترجمه ترگمان]حرف بی مزه او پیپ را به او داد
[ترجمه گوگل]سخنرانی آرزوهای او - به او لبخند زد

2. She's wishy - washy and has no guts.
[ترجمه ترگمان]اون wishy و دل و دل نداره
[ترجمه گوگل]او آرزو دارد - شست وشو ندارد

3. Could you give me a washy tea?
[ترجمه ترگمان]می شه یه چای آبکی به من بدی؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید یک چای شستشو بدهید؟

4. Feeling without judgment is a washy draught indeed; but judgment untempered by feeling is too bitter and husky a morsel for human deglutition.
[ترجمه ترگمان]احساس کردن بدون قضاوت یک داروی آبکی و بی مزه است، اما قضاوت درباره این که این لقمه آنقدر تلخ است و نمی تواند قدرت بلع نده را تحمل کند
[ترجمه گوگل]احساس بدون قضاوت، حقیقتا شبیه حقیقت است؛ اما قضاوت بدون ترس از احساس، بیش از حد تلخ و شلخته است، برای خفه کردن انسان

5. The jean looks like old with washy colors.
[ترجمه ترگمان]ژان وال ژان مانند گذشته به رنگ های آبکی و آبکی شباهت داشت
[ترجمه گوگل]جین به نظر می رسد با رنگ های شسته و رفته است

6. Don't be wishy - washy. Define explicit function arguments.
[ترجمه ترگمان]Don نباش - بی مزه آرگومان های تابع صریح را تعریف کنید
[ترجمه گوگل]نباشید - شستن تعریف صحیح آرگومانهای عملکرد

7. Don't be wishy - washy; you can't go wrong by listening to what I say.
[ترجمه ترگمان]اون wishy، تو نباید با گوش دادن به حرف های من اشتباه کنی
[ترجمه گوگل]نباشید - شستن شما نمی توانید با گوش دادن به آنچه که من می گویم اشتباه نکنم

8. Feeling without judgement is a washy draught indeed.
[ترجمه ترگمان]احساس بدون داوری یک داروی آبکی و بی مزه است
[ترجمه گوگل]احساس بدون قضاوت، حقیقت حیرت آور است

9. Which wishy - washy washerwoman wants to watch ? Which wishy - washy washerwoman wants to watch?
[ترجمه ترگمان]کدوم washerwoman رو میخواد تماشا کنه؟ کدوم washerwoman رو میخواد تماشا کنه؟
[ترجمه گوگل]کدام گاو چرب بخواهد تماشا کند؟ کدام گاو چرب بخواهد تماشا کند؟

10. The rainy washy entironment in Foshan makes the worship of water spirit booming.
[ترجمه ترگمان]The آبکی و آبکی در Foshan باعث می شود که پرستش آب در حال ترقی باشد
[ترجمه گوگل]شستشوی باران در Foshan سبب پرستش آب روح می شود

11. Yes, you could call her wishy - washy because she can't make a decision and act on it.
[ترجمه ترگمان]بله، تو می تونی اون wishy رو به خاطر این که اون نمی تونه تصمیم بگیره و دست به کار بشه بهش بگی
[ترجمه گوگل]بله، شما می توانید او را آرزو - شربت به دلیل او نمی تواند تصمیم گیری و عمل بر روی آن

12. Yes. I can also call you wishy - washy if you can't decide which candidate to support.
[ترجمه ترگمان]بله همچنین اگر نمی توانید تصمیم بگیرید کدام نامزد را حمایت کنید، من هم می توانم آن را wishy کنم - آبکی و بی مزه
[ترجمه گوگل]بله من همچنین می توانم با شما صحبت کنم - اگر شما نمی توانید تصمیم بگیرید که کدام کاندید حمایت شود

13. Wishy - washy is similar to flip - flop but it's an adjective instead of a verb.
[ترجمه ترگمان]wishy - آبکی شبیه به فلیپ فلاپ است، اما به جای یک verb یک صفت است
[ترجمه گوگل]Wishy - شبیه شبیه به تلنگر - flop است، اما به جای یک فعل، صفتی است

14. Vegetable fruit is the main source of vitamin, mineral, prandial fiber and phytochemistry material, washy, energy is low.
[ترجمه ترگمان]میوه گیاهی منبع اصلی ویتامین، مواد معدنی، فیبر prandial و مواد phytochemistry، آبکی و آبکی است
[ترجمه گوگل]میوه های سبز منبع اصلی ویتامین، مواد معدنی، فیبر و مواد فیتوشیمیایی هستند، شسته، انرژی کم است

15. Expect to meet plenty of interesting people but don't become wishy- washy regarding whom you want to spend your time with. Two-timing is not acceptable and will end poorly.
[ترجمه ترگمان]انتظار دیدن تعداد زیادی از افراد جالب را داشته باشید اما در مورد اینکه چه کسی می خواهید زمان خود را با آن ها سپری کنید آبکی و آبکی نشوید دو زمان قابل قبول نیست و به طور ضعیفی به پایان خواهد رسید
[ترجمه گوگل]انتظار می رود برای دیدار با بسیاری از افراد جالب توجه است، اما در مورد کسانی که می خواهید وقت خود را صرف کنید، تبدیل به آرامش نخواهید شد دو زمانه قابل قبول نیست و ضعیف به پایان خواهد رسید

پیشنهاد کاربران

سست و بی اراده


کلمات دیگر: