کلمه جو
صفحه اصلی

washing


معنی : رخت شویی، رخت شو
معانی دیگر : عمل شستن، شستشو، - شویی، لباس های شسته، لباس های شستنی، رخت های چرک، آب فلز، اکلیل، غسل، رخت شستنی

انگلیسی به فارسی

شستشو،غسل،رخت شستنی


شستن، رخت شویی، رخت شو


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or activity of using water, and often soap, to clean oneself or something else.
مشابه: bath

- After a vigorous washing, his paint-spattered hands looked much cleaner.
[ترجمه ترگمان] بعد از یک شستشو قوی، دست های - بسیار تمیزتر به نظر می رسید
[ترجمه گوگل] پس از شستشوی شدید، دستهای رنگ شده اش به نظر بسیار تمیزتر بود
- This dog really needs a washing.
[ترجمه ملیکا فیاض محرمی] این سگ واقعا به شستشو نیاز دارد
[ترجمه ترگمان] این سگ واقعا به شستشو نیاز دارد
[ترجمه گوگل] این سگ واقعا نیاز به شستشو دارد

(2) تعریف: the activity of using water, and usually detergent or soap, to clean clothes or other materials made of fabric.

- I haven't done the washing for a week and I don't have a clean shirt.
[ترجمه ترگمان] یک هفته است که این کار را نکرده ام و من یک پیراهن تمیز ندارم
[ترجمه گوگل] من یک هفته شستشو نداشته ام و من یک پیراهن تمیز ندارم
- Are you finished with the washing yet?
[ترجمه ترگمان] هنوز کار شستن رو تموم نکردی؟
[ترجمه گوگل] آیا هنوز هم با شستشو تکمیل شده اید؟

(3) تعریف: clothes or other articles gathered to be washed together; laundry.
مشابه: wash

- He came home from college and brought along his washing.
[ترجمه ترگمان] از دانشگاه به خانه آمد و شست وشو کرد
[ترجمه گوگل] او به کالج رفت و شستشو داد

• act of scrubbing or cleaning; laundry; items to be laundered; thin coating; water or residue left over after cleaning
washing is clothes, sheets, and towels that need to be washed, or have just been washed.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] شستشو
[نساجی] شستشو

مترادف و متضاد

رخت شویی (اسم)
wash, washing

رخت شو (صفت)
washing

جملات نمونه

1. washing cars in the street is forbidden
شستن اتومبیل در خیابان ممنوع است.

2. washing dishes was not easy
شستن ظرف ها آسان نبود.

3. a washing machine
ماشین رختشویی

4. a washing tub
تشت رختشویی

5. begin your washing by dousing the curtains in water to remove surface dust
برای زدودن گرد و خاک سطحی،شستشو را با فرو بردن پرده ها در آب شروع کنید.

6. too much washing has felted up this sweater
شستشوی زیاد این ژاکت پشمی را نمدمانند کرده است.

7. women were washing dishes in the creek
زن ها در نهر ظرف می شستند.

8. my mother put the dirty clothes in the washing machine
مادرم لباس های کثیف را در ماشین لباسشویی انداخت.

9. why is it that i always land up washing the dishes?
چرا همیشه من باید ظرف ها را بشورم ؟

10. We run the washing machine at night because off-peak electricity is much cheaper.
[ترجمه ترگمان]ما ماشین لباس شویی را در شب اجرا می کنیم چون برق بسیار بسیار ارزان تر است
[ترجمه گوگل]ما ماشین لباسشویی را در شب اجرا می کنیم، چون برق خارج از اوج بسیار ارزان تر است

11. Where are we supposed to hang our washing up to dry?
[ترجمه ترگمان]کجا قراره washing رو خشک کنیم تا خشک بشیم؟
[ترجمه گوگل]ما قصد داشتیم لباسشویی خود را خشک کنیم؟

12. The sweater had shrunk after repeated washing.
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه دوباره شروع به شستن کرد، پلیور تنگ شده بود
[ترجمه گوگل]ژاکت پس از شستشوی مکرر کاهش یافته است

13. I'm worried about washing that shirt in case it shrinks.
[ترجمه ترگمان]نگران شستن آن پیراهن در صورتی که کوچک بشود، هستم
[ترجمه گوگل]من در مورد شستن این پیراهن در صورت کاهش آن نگران هستم

14. Our washing machine has broken; I'll ring the electrician.
[ترجمه ترگمان]ماشین لباسشویی ما شکسته، از برق کار زنگ می زنم
[ترجمه گوگل]ماشین لباسشویی ما شکسته است من برق را حلقه می کنم

15. Throw your dirty clothes in the washing machine.
[ترجمه ترگمان]لباسات رو بنداز تو ماشین لباسشویی
[ترجمه گوگل]لباس های کثیف خود را در ماشین لباسشویی بکشید

پیشنهاد کاربران

Fruits are washing
میوه ها در حال شستن

یک معنای ادبی داره به معنای غرق در چیزی کردن
The sun was rising , washing the house in golden light خورشید دارد بالا می آید و خانه را در نور طلایی غرق کرده است


کلمات دیگر: