کلمه جو
صفحه اصلی

waxy


معنی : مومی، مومی شکل، پراز موم
معانی دیگر : پر موم، موم اندود، ساخته شده از موم، موم مانند، موم سان، ع عصبانی، خشمگین

انگلیسی به فارسی

مومی، پراز موم،(عامیانه) عصبانی، خشمگین


واکسینا، مومی شکل، مومی، پراز موم


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: waxier, waxiest
مشتقات: waxily (adv.), waxiness (n.)
(1) تعریف: made of, covered with, or having an abundance of wax.

(2) تعریف: resembling or suggesting wax.

• resembling or made of wax; covered with wax; soft, readily shaped; smooth (as of a floor); furious (british)
something that is waxy looks or feels like wax, or contains a lot of wax.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] واکسی - نرم - مومی - رزینی

مترادف و متضاد

مومی (صفت)
waxen, waxy

مومی شکل (صفت)
waxen, waxy

پر از موم (صفت)
waxy

جملات نمونه

1. Succulents often have thick waxy cuticles to minimize water loss.
[ترجمه ترگمان]Succulents اغلب دارای پوشش مومی ضخیمی برای به حداقل رساندن اتلاف آب هستند
[ترجمه گوگل]ساکولنت ها اغلب دارای کودهای موثره ای ضخیم هستند تا از دست دادن آب به حداقل برسند

2. Choose small waxy potatoes for the salad.
[ترجمه ترگمان]سیب زمینی مومی کوچک برای سالاد انتخاب کنید
[ترجمه گوگل]سیب زمینی موم کوچک را برای سالاد انتخاب کنید

3. The cheese has a red waxy rind.
[ترجمه ترگمان]پنیر پوست مومی شکل و مومی دارد
[ترجمه گوگل]پنیر دارای پوست موی سرخ است

4. It has a soft, waxy nature and chemically it is important to know that it is insoluble in water.
[ترجمه ترگمان]این ماده دارای ماهیتی نرم و مومی است و به طور شیمیایی مهم است که بدانید در آب نامحلول است
[ترجمه گوگل]این دارای طبیعت نرم و مومی است و از لحاظ شیمیایی مهم است که بدانیم که در آب حل نشده است

5. Cholesterol is a white, waxy solid with a soapy feel which is virtually insoluble in water.
[ترجمه ترگمان]کلسترول سفید و موم دار با احساس soapy است که عملا در آب نامحلول است
[ترجمه گوگل]کلسترول یک جامد موم سفید با احساس صابونی است که عملا در آب حل نشده است

6. His complexion evokes the onetime Cleveland racketeer, Waxy Gordon.
[ترجمه ترگمان]رنگ چهره او، \"onetime Cleveland\" و \"waxy گوردون\" است
[ترجمه گوگل]چهره او باعث می شود تا زمانیکه ربکز کلیولند، Waxy Gordon باشد

7. A thin waxy slip of poison ivy was entwined around one of the legs.
[ترجمه ترگمان]یک تکه از پیچک سمی به دور یکی از پاهایش پیچیده شده بود
[ترجمه گوگل]یک لغزش یخ زده از اژدهای سم در اطراف یک پا پدید آمد

8. This manifested itself partly in his waxy parchment-like complexion and a habit of sitting in an increasingly hunched posture.
[ترجمه ترگمان]این خود را تا حدی در چهره رنگ پریده و موم مانندش نشان می داد و عادت نشستن در حالت قوز دار به طور فزاینده ای قوز کرده بود
[ترجمه گوگل]این امر تا حدی در چهره ای شبیه به پوست پرچم خود و عادت به نشستن در یک موقعیت فزاینده و تند و تیز ظاهر شده است

9. Into it he crumbled a waxy plug of cocoa, stirred in ground bay leaf, salt, and sugar.
[ترجمه ترگمان]به درون آن یک قطعه کاکائو ریخته بود، با برگ و برگ و نمک و شکر به جنبش درآمده بود
[ترجمه گوگل]در داخل آن یک پلاگین مومی کاکائو فرو ریخت و در برگ های خرد شده خاک، نمک و شکر فرو ریخت

10. In winter the long, waxy leaves of both species serve as natural thermometers, drooping as limp as the ears of a basset hound when the temperature nears zero.
[ترجمه ترگمان]در زمستان برگ های long هر دو گونه به عنوان thermometers طبیعی در نظر گرفته می شوند و وقتی دما به صفر نزدیک می شود، وقتی هوا به صفر نزدیک می شود، به زمین می افتند
[ترجمه گوگل]در فصل زمستان طولانی، برگهای مومی هر دو گونه به عنوان دماسنج طبیعی عمل می کنند، زمانی که درجه حرارت صفر است صفر است

11. Improvement and utilization of waxy wheat were also discussed.
[ترجمه ترگمان]همچنین بهبود و استفاده از گندم مومی مورد بحث قرار گرفت
[ترجمه گوگل]بهبود و بهره برداری از گندم موم نیز مورد بحث قرار گرفت

12. The modification of waxy corn starch paste by microwave irradiation was studied.
[ترجمه ترگمان]اصلاح خمیر نشاسته ذرت با تابش مایکروویو مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه گوگل]اصلاح نشاسته ذرت با استفاده از تابش مایکروویو مورد بررسی قرار گرفت

13. Certain aphids seem to prefer waxy leaves, whereas other species are repelled by them.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که شته ها برگ های مومی را ترجیح می دهند، در حالی که گونه های دیگر از آن ها دفع می شوند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد بعضی از شته ها برگ های مومی را ترجیح می دهند، در حالی که گونه های دیگر توسط آنها دفع می شوند

14. The waxy wheat lines were bred through backcross method using induced waxy wheat line TN-1 and 3 Guangdong local non-waxy wheat cultivar (the recurrent parents).
[ترجمه ترگمان]در روش backcross، از طریق روش backcross با استفاده از ردیف گندم مومی TN - ۱ و ۳ رقم گندم غیر مومی محلی Guangdong (والدین تکراری)پرورش داده شد
[ترجمه گوگل]خطوط گندم موم با استفاده از روش Backcross با استفاده از خط گندم ناشی از واکنش TN-1 و 3 گندم محلی گندم غیر واکسن گندم محلی (والدین مکرر) انجام شد

پیشنهاد کاربران

براق

waxy ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: مومی
تعریف: مربوط به موم یا از جنس آن


کلمات دیگر: