کلمه جو
صفحه اصلی

wanderer


معنی : اواره، غریب، سیار، سرگردان، خانه بدوش
معانی دیگر : سرگردان، سیار، اواره

انگلیسی به فارسی

سرگردان، سیار، آواره


سرگردان، خانه بدوش، اواره، غریب، سیار


انگلیسی به انگلیسی

• vagabond; one who wanders

مترادف و متضاد

person who travels aimlessly


Synonyms: adventurer, beachcomber, bum, drifter, explorer, floater, gad, gadabout, gallivanter, globe-trotter, gypsy, itinerant, meanderer, nomad, pilgrim, rambler, ranger, roamer, rolling stone, rover, straggler, stray, stroller, traveler, vagabond, vagrant, voyager


اواره (اسم)
runabout, gadabout, tramp, wanderer, straggler, immigrant, straggle

غریب (اسم)
traveler, foreigner, wanderer, stranger, homeless person, poor person

سیار (اسم)
traveler, wanderer, traveller

سرگردان (اسم)
runabout, gadabout, displaced person, wanderer, vagrant

خانه بدوش (اسم)
nomad, vagabond, wanderer

جملات نمونه

1. A wanderer who is determined to reach his destination does not fear the rain.
[ترجمه ترگمان]یک سرگردان که مصمم است به مقصد برسد از باران نمی ترسد
[ترجمه گوگل]سرگردانی که مصمم به رسیدن به مقصد است از باران نمی ترسد

2. The wanderer has to sleep rough.
[ترجمه ترگمان]مرد سرگردان باید سخت بخوابد
[ترجمه گوگل]سرگردان باید خشن باشد

3. The prisoner described himself as a homeless wanderer.
[ترجمه ترگمان]زندانی خود را سرگردان و سرگردان توصیف کرد
[ترجمه گوگل]زندانی خود را به عنوان یک سرگردان بی خانمان توصیف کرد

4. A wanderer, the camera would show, on the brink of the disastrous.
[ترجمه ترگمان]یک سرگردان، دوربین در آستانه فاجعه قرار خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]سرگردان، دوربین را در آستانه فاجعه بار نشان می دهد

5. Then the wanderer sought a resting place: he became a hermit and dedicated himself to St Cuthbert.
[ترجمه ترگمان]پس از آن، سرگردان به دنبال مکانی استراحت گشت: راهب شد و خود را وقف سنت Cuthbert کرد
[ترجمه گوگل]سپس سرگردان به دنبال یک محل استراحت بود که او تبدیل به خلع سلاح شد و خود را به سنت کوتبرت اختصاص داد

6. A wanderer, an iconoclast, whose mind had only been matched by his eccentricity.
[ترجمه ترگمان]یک سرگردان، یک iconoclast که فکرش تنها با رفتار eccentricity با او برابری می کرد
[ترجمه گوگل]جادوگر، ناظر، که ذهن او تنها با بی ثمر بودن او هماهنگ شده بود

7. She was a homeless wanderer until tiny Delos alone of all places on earth consented to receive her.
[ترجمه ترگمان]او بی خانمان و بی خانمان بود تا اینکه در تمام جاهایی که روی زمین نشسته بود رضایت داده بود که او را بپذیرد
[ترجمه گوگل]او یک سرگردان بی خانمان بود، تا زمانی که Delos کوچک تنها از همه مکان های زمین موافقت کرد که او را دریافت کند

8. For planet means wanderer, an object whose movements are irregular and subject to change without notice.
[ترجمه ترگمان]زیرا این سیاره به معنی سرگردان است، هدفی که حرکات آن نامنظم است و بدون توجه به آن تغییر می کند
[ترجمه گوگل]برای سیاره به معنای سرگردانی است، شیئی که حرکات نامنظم و بدون اطلاع قبلی تغییر می کند

9. The little wanderer called Sojourner ran into a big Mars rock Thursday and ended up with one wheel high, scientists reported.
[ترجمه ترگمان]دانشمندان گزارش دادند که یک سرگردان کوچک به نام Sojourner در روز پنج شنبه وارد یک صخره بزرگ مارس شد و با یک چرخ به پایان رسید
[ترجمه گوگل]دانشمندان گزارش دادند که سرگردان کوچکی که سوجورنر نامیده می شود پنج شنبه مریخ بزرگ است و با یک چرخ بالا به پایان رسید

10. He, always a wanderer, had to overcome the difficulty of adapting himself to different climates.
[ترجمه ترگمان]او که همیشه سرگردان بود، ناگزیر بود به زحمت خود را به آسانی با آب و هوای مختلف وفق دهد
[ترجمه گوگل]او، همیشه یک سرگردان، مجبور شد از سختی خود سازگار با اقلیم های مختلف غلبه کند

11. I am a Wanderer. . . and a Ponderer.
[ترجمه ترگمان] من \"واندر\" و \"Ponderer\" هستم
[ترجمه گوگل]من یک سرگردان هستم و Ponderer

12. Lanlansansan life, the distant wanderer urgent Huang Huang Wen Ai's way chill.
[ترجمه ترگمان]زندگی Lanlansansan، سرگردان از راه دور در مسیر شرم Huang، احساس سرما می کند
[ترجمه گوگل]زندگی Lanlansansan، سرگردان دور فوری هوانگ هوانگ ون Ai راه سرد است

13. He becomes the Dark Wanderer, leaving Tristram behind shortly before legions of foul demons attack and destroy the town and its inhabitants.
[ترجمه ترگمان]اون تبدیل به \"واندر\" میشه قبل از اینکه سپاه شیطانی حمله کنه و شهر رو نابود کنه و شهر و مردمش رو نابود کنه
[ترجمه گوگل]او تبدیل به ترسناک تاریکی می شود، تریسترام را به عقب دراز می کند تا قبل از اینکه لژیون های دشمنان فاسد حمله و نابود شهر و ساکنین آن شوند

14. He is a wanderer on the face of the earth.
[ترجمه ترگمان]او سرگردان روی زمین است
[ترجمه گوگل]او سرگردان در برابر زمین است


کلمات دیگر: