کلمه جو
صفحه اصلی

wealthy


معنی : دولتمند، دارا، چیز دار، بانوا، پولدار، غنی، توانگر، ثروتمند
معانی دیگر : متمول، مالدار، برخوردار از وفور نعمت، پر مایه، سرشار، سیب سرخ پاییزی

انگلیسی به فارسی

ثروتمند، دارا، توانگر، دولتمند، چیز دار، غنی، سرشار


ثروتمندان، پولداران، توانگران، داراها (the wealthy)


ثروتمند، پولدار، غنی، توانگر، دارا، دولتمند، چیز دار، بانوا


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: wealthier, wealthiest
مشتقات: wealthily (adv.), wealthiness (n.)
• : تعریف: having wealth; rich; affluent.
مترادف: affluent, moneyed, prosperous, rich
متضاد: impecunious, indigent, necessitous, needy, penniless, penurious, poor
مشابه: fat, flush, in clover, loaded, opulent, substantial, successful, well-fixed, well-heeled, well-off, well-to-do

• rich; affluent; abundant
someone who is wealthy has a large amount of money or property.
the wealthy are people who own a large amount of money or property.
a wealthy area has a lot of rich people living in it.
a wealthy country has a large amount of financial and other resources, which usually lead to a high standard of living for a large number of its population.

مترادف و متضاد

دولتمند (صفت)
affluent, rich, wealthy

دارا (صفت)
wealthy, fraught, well-fixed, well-heeled

چیز دار (صفت)
wealthy, forehanded

بانوا (صفت)
happy, rich, wealthy, lucky

پولدار (صفت)
wealthy, loaded, well-fixed, well-heeled, well-off

غنی (صفت)
rich, wealthy

توانگر (صفت)
rich, wealthy

ثروتمند (صفت)
wealthy, well-fixed, well-heeled, well-off, silver-spoon, well-to-do

rich; having a lot of money


Synonyms: affluent, booming, comfortable, having it made, independent, in the money, loaded, made of money, moneyed, of independent means, opulent, pecunious, prosperous, rolling in it, substantial, upscale, well-heeled, well-off, well-to-do


Antonyms: deprived, lacking, needy, poor, poverty-stricken, wanting


جملات نمونه

1. a wealthy lady who endowed several schools
زن ثروتمندی که به چندین مدرسه عطیه بخشید.

2. a wealthy merchant
یک بازرگان دارا

3. a speech wealthy in humor
یک سخنرانی سرشار از مزاح

4. her parents sprang from wealthy landowners
والدین او از نسل زمین داران پولدار بودند.

5. let's suppose you are wealthy
فرض کنیم که تو پولدار هستی.

6. early to bed,early to rise; makes a person healthy, wealthy and wise
زود به بستر رفتن و زود از بستر برخاستن آدم را سالم و ثروتمند و عاقل می کند.

7. Jiao Zi looks like gold coin, implying a wealthy year ahead.
[ترجمه ترگمان]جاو لین \"، شبیه یه سکه طلا\" به نظر میرسه که یه سال پول دار پیش رو داره
[ترجمه گوگل]جیائو Zi به نظر می رسد مانند سکه های طلا، به معنای یک سال ثروتمند پیش رو

8. He grew up in a wealthy family.
[ترجمه ترگمان] اون توی یه خانواده ثروتمند بزرگ شد
[ترجمه گوگل]او در یک خانواده ثروتمند رشد کرد

9. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

10. He comes from a wealthy family.
[ترجمه ترگمان] اون از یه خانواده ثروتمند میاد
[ترجمه گوگل]او از یک خانواده ثروتمند می آید

11. We should levy a heavy tax on the wealthy men.
[ترجمه ترگمان]ما باید مالیات سنگینی روی افراد ثروتمند بخریم
[ترجمه گوگل]ما باید یک مالیات سنگین برای مردان ثروتمند بدهیم

12. She was born into a wealthy family.
[ترجمه ترگمان]او در یک خانواده ثروتمند به دنیا آمده بود
[ترجمه گوگل]او به یک خانواده ثروتمند متولد شد

13. She is reputed to be extremely wealthy.
[ترجمه ترگمان]شهرت دارد که فوق العاده ثروتمند است
[ترجمه گوگل]او بسیار ثروتمند است

14. Wealthy people often migrate in winter to warmer sunnier countries.
[ترجمه ترگمان]افراد ثروتمند اغلب در زمستان به کشورهای sunnier گرم تر مهاجرت می کنند
[ترجمه گوگل]افراد ثروتمند اغلب در زمستان به کشورهای گرمتر و شفاف مهاجرت می کنند

15. All of them came from wealthy, upper class families.
[ترجمه ترگمان]همه آن ها از خانواده های طبقه بالا و طبقه بالا می آمدند
[ترجمه گوگل]همه آنها از خانواده ثروتمند و بالاتر طبقه بود

16. She had contracted an alliance with a wealthy man of rank.
[ترجمه ترگمان]او با یک مرد ثروتمند ازدواج کرده بود
[ترجمه گوگل]او با یک مرد ثروتمند رتبه ای قرارداد کرده بود

17. A wealthy benefactor came to their rescue with a generous donation.
[ترجمه ترگمان]یک ولی نعمت متمول برای نجات آنان همراه با کمک مالی به نجات آنان آمد
[ترجمه گوگل]یک خیرخواه ثروتمند با کمک مالی سخاوتمندانه نجات یافت

18. The student wants to find a wealthy patron in America.
[ترجمه ترگمان]دانش آموز می خواهد یک حامی ثروتمند در آمریکا پیدا کند
[ترجمه گوگل]دانش آموز می خواهد یک حامی ثروتمند در امریکا پیدا کند

a wealthy merchant

یک بازرگان دارا


He comes from a wealthy family.

او از خانواده‌ای ثروتمند است.


The money will come from additional taxes on the wealthy.

این پول از مالیات اضافی بر ثروتمندان تامین می‌شود.


Iran is a wealthy country.

ایران کشوری ثروتمند است.


پیشنهاد کاربران

به معنی فارسی =پولدار
به معنی انگلیسی=large amount of mony
اینها که نوشتم نبود و همه درست است چون من ۱۲ سالم هست و دیپلم زبانم رو گرفتم


یعنی پولدار و دارا=rich, ثروتمند. راستی اون کاربر قبلی که گفت دیپلمش رچ تو دوازده سالگی گرفته لطفا بگه چجوری و از کدوم کانون چون من ۹ سال کلاس زبان لیسینینگ ورایتینگ و اسپیکینگ و. . . میرم هنوز ۶ ترم تقریبا مونده، ۱۴سالمه :|


کلمات دیگر: