کلمه جو
صفحه اصلی

baby boomer


(امریکا) متعلق به نسل بعد از جنگ جهانی دوم که دوران ازدیاد زاد و ولد در امریکا (baby boom) بود

انگلیسی به فارسی

کودک بومر


(آمریکا) متعلق به نسل بعد از جنگ جهانی دوم که دوران ازدیاد زاد و ولد در آمریکا (baby boom) بود


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a person born in the United States during the decade following World War II, in which the population increased dramatically.

• person born during a baby boom, person born during a period of increased births (esp. during the post-world war ii period, 1946-1965)

جملات نمونه

1. Being a baby boomer, you just had to be influenced by these characters.
[ترجمه ترگمان]پس از جنگ جهانی دوم، شما فقط باید تحت تاثیر این شخصیت ها قرار بگیرید
[ترجمه گوگل]به عنوان یک کودک بومر، شما فقط باید توسط این شخصیت ها تحت تاثیر قرار گرفت

2. For starters, only about half of baby boomers have any retirement account at all.
[ترجمه ترگمان]برای شروع، تنها حدود نیمی از این نسل در حال بازنشستگی هستند
[ترجمه گوگل]برای شروع، فقط حدود نیمی از بمب های کودک هر حساب بازنشستگی را دارند

3. The baby boomers reached the age brackets in which workers are normally highiy efficient.
[ترجمه ترگمان]متولدین این نسل به the سنی رسیده اند که در آن کارگران معمولا بسیار کارآمد هستند
[ترجمه گوگل]بومرهای کودک به محدوده های سنی رسیدند که در آن کارگران کارآمد هستند

4. Pessimism is especially high among baby boomers, with twice as many expecting family income to drop this year as last.
[ترجمه ترگمان]Pessimism بویژه در میان نسل بیبی بومر ها بسیار بالا است و دو برابر درآمد خانوادگی در سال جاری است
[ترجمه گوگل]بدبینی در بمب های کودک بسیار زیاد است و درآمد خانوار دو برابر بیشتر از سال گذشته است

5. But a major factor is that many baby boomers are moving into their peak earning years, according to Sheehan.
[ترجمه ترگمان]اما به گفته Sheehan، یکی از عوامل مهم این است که تعداد زیادی از متولدین نسل انفجار در سال های اوج خود در حال حرکت هستند
[ترجمه گوگل]اما یکی از عوامل مهم این است که بسیاری از بمب های نوزاد در سال های با درآمد بیشتری خود در حال حرکت هستند، به گفته شیهان

6. The oldest baby boomers turn 50 in 199and most are in their late 30s and 40s.
[ترجمه ترگمان]قدیمی ترین نسل این نسل در سن ۱۹۹ سالگی ۵۰ ساله می شوند و اکثر آن ها در اواخر دهه ۳۰ و ۴۰ سالگی زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]قدیمی ترین بومرهای کودک 50 ساله در سال 199 و بیشتر در اواخر دهه 30 و 40 هستند

7. Like other baby boomers who delayed parenthood, she will spend the next two decades defying contemporary ideas of aging.
[ترجمه ترگمان]مانند دیگر افرادی که پدر و مادر شدن را به تاخیر می اندازند، او دو دهه آینده را به مبارزه با ایده های نو در دوران معاصر خواهد گذراند
[ترجمه گوگل]او مانند دیگر بومرهای کودک که والدین را به تأخیر انداخته اند، دو دهه آینده را صرف برآورده شدن ایده های پیرامونی می کند

8. "Baby boomers" are the largest cohort of Americans living today.
[ترجمه ترگمان]بیبی بومر ها بزرگ ترین گروه آمریکایی هستند که امروزه زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]"پرورش کودک" بزرگترین گروه آمریکایی هایی است که امروز زندگی می کنند

9. With an aging baby boomer generation, healthcare continues to make a strong showing.
[ترجمه ترگمان]با وجود نسل بعد از جنگ جهانی جمعیت، مراقبت های بهداشتی همچنان نشان می دهد که سلامتی خود را به نمایش می گذارد
[ترجمه گوگل]با یک نسل از نسل بومر کودک، مراقبت های بهداشتی همچنان نشان می دهد که قوی است

10. As a result, he’s a typical baby boomer — openly critical of Japan’s obsession with capitalism.
[ترجمه ترگمان]در نتیجه، او یک بچه معمولی است که به شدت از علاقه ژاپن به سرمایه داری انتقاد می کند
[ترجمه گوگل]در نتیجه، او بومر کودک معمولی است - به طور آشکار انتقاد از وسواس ژاپن با سرمایه داری

11. Fukasawa said Japanese men from the baby boomer generation were typically aggressive and proactive when it came to romance and sex.
[ترجمه ترگمان]Fukasawa گفت که مردان ژاپنی از نسل بعد از جنگ جهانی، هنگامی که به رابطه عاشقانه و سکس می آمد، تهاجمی و پیش گس تر بودند
[ترجمه گوگل]فوکاساوا گفت که مردان ژاپنی از نسل بومر کودک، هنگامی که به عاشق شدن و رابطه جنسی آمدند، به طور معمول مهاجم و فعال بودند

12. They created the teenager, the yuppie, the baby boomer, the singleton and the metrosexual.
[ترجمه ترگمان]آن ها نوجوان، the yuppie، the baby، the و the را خلق کردند
[ترجمه گوگل]آنها نوجوان، یوپی، کودک بومر، تک تک و متروجنس را ایجاد کردند

13. That was true of the baby boomer generation of Greeks, now in their 50s and 60s, and the baby boomer politicians.
[ترجمه ترگمان]این امر در مورد نسل بعد از جنگ جهانی دوم، که در حال حاضر در دهه های ۵۰ و ۶۰ میلادی، و نسل بعد از جنگ جهانی دوم بود، صادق بود
[ترجمه گوگل]این امر مربوط به نسل بومر یونانیان یونانی بود که اکنون در 50s و 60s و سیاستمداران بومر کودک بودند

14. And the Southeast is seeing growing numbers of service jobs attracting young singles as well as mobile baby boomers.
[ترجمه ترگمان]و جنوب شرقی شاهد افزایش تعداد مشاغل خدماتی و جذب افراد مجرد و همچنین بیبی بومرها است
[ترجمه گوگل]و جنوب شرقی، تعداد زیادی از مشاغل خدماتی را جذب تک تک جوانان و همچنین بومرهای موبایل موبایل می بیند

15. I am 3 and like so many of the baby boomers, I have invested in mutual funds.
[ترجمه ترگمان]من ۳ سال دارم و مانند بسیاری از این نسل، در وجوه مشترک سرمایه گذاری کرده ام
[ترجمه گوگل]من 3 ساله هستم و مانند بسیاری از بچه های بوم، من در صندوق های سرمایه گذاری سرمایه گذاری کرده ام

پیشنهاد کاربران

فردی که در دوره زمانی به دنیا آمده است که در آن دوره، بچه های زیادی به دنیا آمده اند ( مثلا در ایران بین سال های 1358 تا 1373 اگر فردی به دنیا آمده باشد می تواند این اسم را به خود بده، چون در آن دوره زمانی در ایران بچه های زیادی به دنیا آمدند و جمعیت ایران افزایش شدیدی داشت. اما در دیکشنری لانگمن سال های 1946 الی 1964 را سال های مربوط به این عبارت معرفی کرده است )

نسل انفجار زاد و ولد


کلمات دیگر: