کلمه جو
صفحه اصلی

weep


معنی : نم، گریستن، اشک ریختن، گریه کردن
معانی دیگر : پرژک، قطره های آب (روی چیزی جمع شدن)، (شیشه ی پنجره و غیره) عرق کردن، (زخم یا گیاه و غیره) آب پس دادن، لیچ افتادن، تراویدن، (با: for) سوگواری کردن (برای)، گریه و زاری کردن، (معمولا جمع) اشک ریزی (شدید)، فوران اشک، تراوش، عرق، ریزش

انگلیسی به فارسی

گریه کردن، گریستن، اشک ریختن


اشک ریختن، نم، گریستن، گریه کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: weeps, weeping, wept
(1) تعریف: to show strong emotions, such as joy or grief, by shedding tears; cry.
مترادف: cry
مشابه: bawl, blubber, boohoo, snivel, sob, tear, whimper

(2) تعریف: to let fall liquid in drops; ooze.
مترادف: ooze
مشابه: dribble, drip, seep, sweat, trickle

- The old pine trunks are weeping.
[ترجمه ترگمان] تنه های کاج کهنه گریه می کنند
[ترجمه گوگل] تنه های کاج قدیمی گریه می کنند
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to cry or mourn for (someone or something).
مترادف: lament, mourn
مشابه: bemoan, bewail, regret

(2) تعریف: to let fall (any liquid) in drops.
مشابه: drip, ooze, sweat

- The tree weeps resin.
[ترجمه ترگمان] درخت به رزین گریه می کند
[ترجمه گوگل] درخت گرانبها را میپوشاند

(3) تعریف: to bring to a certain state by crying.
مترادف: cry
مشابه: sob

- She wept herself into a state of fatigue.
[ترجمه ترگمان] با خستگی گریه می کرد
[ترجمه گوگل] او خود را به حالت خستگی گره زد
اسم ( noun )
(1) تعریف: (often pl.) a fit or period of weeping (often prec. by the).
مترادف: cry
مشابه: sob

- He's had the weeps for days now.
[ترجمه ترگمان] الان چند روز است که گریه می کند
[ترجمه گوگل] او روزهای سختی داشت

(2) تعریف: a discharge of liquid.
مشابه: discharge, dribble, drip, ooze

• cry; fit of crying
cry; shed tears; mourn with tears; exude liquid, drip (as with sweat)
when someone weeps, they produce tears from their eyes because they are unhappy or hurt; a literary word. verb here but can also be used as a singular noun. e.g. they had a little weep together.

Simple Past: wept, Past Participle: wept


دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] تراوش
[زمین شناسی] تراوش

مترادف و متضاد

cry


نم (اسم)
weep, moisture, humidity, dampness

گریستن (فعل)
weep

اشک ریختن (فعل)
weep

گریه کردن (فعل)
give, cry, sob, bemoan, weep, mourn

Synonyms: bawl, bemoan, bewail, blubber, boohoo, break down, burst into tears, complain, deplore, drip, grieve, howl, keen, lament, let go, let it out, mewl, moan, mourn, shed tears, snivel, sob, squall, ululate, wail, whimper, yowl


جملات نمونه

1. weep one's heart out
از ته دل گریه و زاری کردن

2. cold pipes weep in hot weather
در هوای گرم لوله های سرد عرق می کنند.

3. laugh and the world will laugh with you; weep and you weep alone
خنده کن و دنیا با تو می خندد،گریه کن و هیچ کس با تو گریه نمی کند (مردم در شادی تو شریک می شوند ولی در هنگام غم تو را تنهامی گذارند)

4. Laugh, and the world laughs with you; weep, and you weep alone.
[ترجمه ترگمان]بخند، و دنیا با تو می خندد، گریه می کنی، و تنها گریه می کنی
[ترجمه گوگل]خنده، و جهان با شما خندید گریه کن، و تنها گریه کن

5. Weep no more, no sigh, nor groan. Sorrow calls no time that's gone .
[ترجمه ترگمان]گریه و زاری و ناله و زاری و ناله و زاری و ناله و زاری و ناله و زاری و ناله و زاری و ناله و زاری و ناله و ناله و ناله غم و اندوه وقتی نیست که از بین برود
[ترجمه گوگل]نه بیشتر گریه کنید، نه آه و نه غم و اندوه غم و اندوه به زمان نیاز ندارد

6. We should weep for men at their birth and not a t their death.
[ترجمه ترگمان]ما باید برای مردان در زمان تولد گریه کنیم و مرگ اون ها نه
[ترجمه گوگل]ما باید برای مردان در هنگام تولد گریه کنیم و نه مرگ آنها

7. Why do you weep? Did you think I was immortal?
[ترجمه ترگمان]چرا گریه می کنی؟ فکر می کردی من جاویدان هستم؟
[ترجمه گوگل]چرا گریه می کنی؟ فکر کردی جاودانه بودی؟

8. Fear not the future; weep not for the past.
[ترجمه ترگمان]از آینده نترسید، برای گذشته گریه نکنید
[ترجمه گوگل]آینده را ترسانید گریه نکنید

9. She wanted to laugh and weep all at once.
[ترجمه ترگمان]دلش می خواست هر چه زودتر بخندد و گریه کند
[ترجمه گوگل]او می خواست تمام بارها گریه کند و گریه کند

10. A good weep would probably make you feel better.
[ترجمه ترگمان]یک گریه خوب باعث می شود احساس بهتری داشته باشی
[ترجمه گوگل]گریه خوب احتمالا شما را بهتر خواهد ساخت

11. They weep crocodile tears for the poor and disadvantaged but are basically happy with things as they are.
[ترجمه ترگمان]آن ها اشک تمساح را برای فقرا و محروم گریه می کنند اما اساسا از چیزهایی که هستند خوشحال هستند
[ترجمه گوگل]آنها اشک تمساح را برای فقرا و افراد محروم می اندازند، اما اساسا با چیزهایی که دارند، خوشحال هستند

12. Cold pipes weep in hot weather.
[ترجمه ترگمان]لوله ها در هوای گرم گریه می کنند
[ترجمه گوگل]لوله های سرد در آب و هوای گرم گریه می کنند

13. I'm so unhappy I could weep.
[ترجمه ترگمان]من آنقدر بدبخت هستم که می توانم گریه کنم
[ترجمه گوگل]من خیلی ناراضی هستم می توانم گریه کنم

14. He wanted to weep at the unfairness of it all.
[ترجمه ترگمان]دلش می خواست به این بی عدالتی گریه کند
[ترجمه گوگل]او می خواست گریستن در مورد ناسازگاری این همه گریه کند

15. It might help you to have a good weep.
[ترجمه mansour] گریه کردن ممکن است به شما کمک کند.
[ترجمه ترگمان] ممکنه بهت کمک کنه که گریه کنی
[ترجمه گوگل]این ممکن است شما را به گریه خوب کمک کند

When he saw the corpse, he wept.

وقتی که جسد را دید گریه کرد.


They wept tears of joy.

از شادی اشک می‌ریختند.


The baby wept herself to sleep.

کودک آن‌قدر گریه کرد که خوابش برد.


Cold pipes weep in hot weather.

در هوای گرم لوله‌های سرد عرق می‌کنند.


The wound is still weeping.

از زخم هنوز خون می‌تراود.


اصطلاحات

weep one's heart out

از ته دل گریه و زاری کردن


پیشنهاد کاربران

Cry for a long time

به گریه افتادن

Weep =cry

زیر گریه زدن

بِرمِستَن/بِرمِهیدن = گریه کردن.
م. ث
اگه اینجا بِشینی و بِبرمهی کاری درست میشه؟

*جالبه بدونید که برمه در پهلوی هم وجود داشته. و الان هم در شمال کشور بکار میره.

*از برمه = برمستن ساخته شده مانند
گریه < - - > گریستن
کاه ( کاهیدن ) < - - > کاستن
خواه ( خواهیدن ) < - - > خواستن


کلمات دیگر: