کلمه جو
صفحه اصلی

whereabout


معنی : محل، محل تقریبی، حدود تقریبی
معانی دیگر : مکان

انگلیسی به فارسی

محل تقریبی، حدود تقریبی، مکان، محل


جایی که، محل تقریبی، حدود تقریبی، محل


مترادف و متضاد

محل (اسم)
site, place, room, spot, position, location, vacancy, locale, locality, situs, whereabout

محل تقریبی (اسم)
whereabout

حدود تقریبی (اسم)
whereabout

پیشنهاد کاربران

در چه مکانی، در کجا:whereabouts is it?. I dont know whreabouts is it کجا میشه پیداش کرد؟. . نمیدونم کجا میشه پیداش کرد!! *حوالی، کدام حوالی:whereabouts do you live? کدوم حوالی زندگی میکنی؟ یا her whereabouts are still unknown محل سکونتشون هنوز نامعلومه

محلی که

پاتوق

محل تقریبی زندگی.
به این مثال توجه کنید:
Whereabouts in Italy?
محل تقریبی زندگیت تو ایتالیا کجاست؟


کلمات دیگر: