کلمه جو
صفحه اصلی

back down


جا زدن، عدول کردن، عقب زدن، عقب نشینی کردن

انگلیسی به فارسی

موضع کمتر پرخاشگرانه‌ای در یک درگیری گرفتن نسبت به چیزی که شخص قبلاً داشته یا می‌خواسته داشته باشد


برگشتن


انگلیسی به انگلیسی

• give up, give in, withdraw
giving up; withdrawal from a previously held position; complete surrender

مترادف و متضاد

Take a less aggressive position in a conflict than one previously has or has planned to, back off


Synonyms: abandon, accede, acquiesce, admit, back off, back out, back pedal, backtrack, balk, beg off, bow out, cancel, cave in, chicken out, chicken out, concede, cop out, demur, give ground, give in, give up, go back on, have no fight left, hold back, pull back, pull out, recant, recoil, renege, resign, retreat, submit, surrender, take back, wimp out, withdraw, withdraw from agreement or statement, yield


Antonyms: go forwaard


جملات نمونه

1. We retreated back down the mountain.
[ترجمه ترگمان]به طرف کوه عقب نشینی کردیم
[ترجمه گوگل]ما عقب افتاده کوهستان

2. It's too late to back down now.
[ترجمه مژگان کریمی] الان برای عقب نشینی کردن خیلی دیر است.
[ترجمه ترگمان]الان دیگه خیلی دیر شده
[ترجمه گوگل]اکنون دیر به عقب رفته است

3. We'll have to back down carefully.
[ترجمه ترگمان]ما باید با احتیاط برگردیم پایین
[ترجمه گوگل]ما باید با دقت به عقب برگردیم

4. We cannot back down at the first sign of opposition.
[ترجمه مژگان کریمی] ما نمیتوانم با اولین اعلان مخالفت جا بزنیم.
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم به اولین نشانه مخالفت برگردیم
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم در اولین علامت مخالفت عقب بمانیم

5. I started back down the mountain to camp.
[ترجمه ترگمان] از کوه به کمپ برگشتم
[ترجمه گوگل]من از کوه به اردوگاه برگشتم

6. The car began to roll back down the hill.
[ترجمه ترگمان]اتومبیل از تپه سرازیر شد
[ترجمه گوگل]ماشین شروع به رول کردن تپه کرد

7. Neither of them will back down on this issue.
[ترجمه علی] هیچکدام از آنها در رابطه با این موضوع از موضع خود عدول نکردند
[ترجمه ترگمان]هیچکدام از آن ها به این مساله عقب نشینی نخواهند کرد
[ترجمه گوگل]هیچ کدام از اینها بر این موضوع باز نخواهند گشت

8. Company bosses have come back down to earth with a bump after a period of post-election euphoria.
[ترجمه ترگمان]روسای شرکت پس از خوشحالی پس از انتخابات پس از انتخابات به زمین بازگشته اند
[ترجمه گوگل]کارفرمایان شرکت پس از یک دوره ناآرامی پس از انتخابات، با دست و پا زدن به زمین رفته اند

9. If we back down on this issue, our reputation will be compromised.
[ترجمه علی] اگر از موضع خود در این رابطه عقب نشینی کنیم، اعتبار ما به خطر خواهد افتاد.
[ترجمه علی] اگر ما از موضع خود در این مورد عقب نشینی کنیم، اعتبار ما به خطر خواهد افتاد
[ترجمه ترگمان]اگر به این مساله برگردیم، شهرت ما به خطر خواهد افتاد
[ترجمه گوگل]اگر ما این مسئله را کنار بگذاریم، اعتبار ما به خطر افتاده است

10. She refused to back down on a point of principle.
[ترجمه ترگمان]او از بازگشت به یک اصل اساسی خودداری کرد
[ترجمه گوگل]او از یک اصل اصلی کنار گذاشته است

11. Local residents have forced the local council to back down from/on its plans to build a nightclub in their street.
[ترجمه ترگمان]ساکنان محلی، شورای محلی را مجبور کرده اند تا از \/ بر برنامه خود برای ساخت یک کلوب شبانه در خیابان خود عقب نشینی کنند
[ترجمه گوگل]ساکنان محلی شورای محلی را مجبور کرده اند تا از طرح های خود برای ساخت یک کلوب شبانه در خیابان خود عقب نشینی کنند

12. The government was forced to back down from implementing these proposals.
[ترجمه ترگمان]دولت مجبور شد از اجرای این پیشنهادها خودداری کند
[ترجمه گوگل]دولت مجبور شد از اجرای این پیشنهاد ها عقب نشینی کند

13. They make threats but back down at the first sniff of trouble.
[ترجمه ترگمان]آن ها تهدید می کنند، اما در اولین نفس کشیدن دردسر، عقب نشینی می کنند
[ترجمه گوگل]آنها تهدیدی را ایجاد می کنند، اما در ابتدای خراب شدن، به عقب می روند

14. His critics were forced to back down.
[ترجمه ترگمان]منتقدان او مجبور به عقب نشینی شدند
[ترجمه گوگل]منتقدان او مجبور به عقب نشینی شدند

15. Once all those chemicals come backdown to the ground, they can cause problems too.
[ترجمه ترگمان]زمانی که تمام این مواد شیمیایی به زمین می رسند، می توانند موجب مشکلاتی نیز شوند
[ترجمه گوگل]هنگامی که همه این مواد شیمیایی به زمین افتاده اند، می توانند مشکلاتی ایجاد کنند

16. Don't bend, don't break, baby, don't backdown.
[ترجمه ترگمان]خم نشو، گریه نکن عزیزم، نگران نباش
[ترجمه گوگل]خم نکنید، نکنید، بچه، عقب افتاده نیست

17. The Aggressive Backdown also has two other counters, where pulling your stick away during the move will either "pull the chair" on the ball-handler (seen above) or will have your defender flop.
[ترجمه ترگمان]The پرخاشگر هم دو پیشخوان دیگر دارد، جایی که چوب شما را در طول این حرکت می کشد و یا \"صندلی\" را بر روی مربی توپ قرار می دهد (در بالا دیده می شود)یا مدافع شما خواهد بود
[ترجمه گوگل]Backdown خلع سلاح همچنین دارای دو شمارنده دیگر است که در طی حرکت، چوب خود را از روی صندلی چرخدار (که در بالا دیده می شود) را بکشید یا فلاپ مدافع خود را داشته باشید

18. Senior Tories who dismissed the tax guarantee as a hostage to fortune will feel vindicated by Mr Hague's backdown.
[ترجمه ترگمان]محافظه کاران ارشد که تضمین مالیات را به عنوان یک گروگان دریافت کردند، احساس بی گناهی کردند
[ترجمه گوگل]تروریست های ارشد که ضمانت مالیاتی را به عنوان گروگان به ثروت رد کردند، توسط عقب ماندگی آقای هague احساس می شود

19. Then, with small, circular motions, stimulate the entire outside area of the vagina with your tongue and your fingers until she's backdown to " "
[ترجمه ترگمان]سپس با حرکات دایره ای کوچک، کل قسمت بیرونی مهبل را با زبان و انگشتان خود تحریک کنید تا زمانی که مجبور به حرکت شود \"
[ترجمه گوگل]سپس، با حرکت های کوچک و دایره ای، تمام قسمت خارج از واژن را با زبان و انگشتان خود تحریک می کنید تا زمانی که عقب افتاده به '

20. When theAuthor’s Guild tried to getAmazon to curtail its used-book market, the companyrefused to backdown.
[ترجمه ترگمان]زمانی که صنف \" تلاش کرد تا از بازار کتاب استفاده کند، the به backdown
[ترجمه گوگل]هنگامی که انجمن صنفی تلاش کرد تا آمازون برای فروپاشی بازار کتاب استفاده شده خود، شرکت را به عقب نشینی بازگرداند

دانشنامه عمومی

منصرف شدن از ادعای خود.


پیشنهاد کاربران

ازخرشیطون بیا پایین

بازگشتن، صرفنظر کردن

تسلیم نشدن

بکش کنار

عقب نشینی هرگز

تسلیم شدن در بحث و گفت و گو

پایین . عقب

کوتاه آمدن

عقب کشیدن

کوتاه آمدن در جروبحث

to admit that you were wrong or that you have been defeated:

اعتراف به اینکه اشتباه می کردی یا اینکه شکست خوردی

giving up; withdrawal from a previously held position; complete surrender

از خر شیطان پائین آمدن

پا پس کشیدن


کلمات دیگر: