کلمه جو
صفحه اصلی

warlord


معنی : خیلتاش، جنگ سالار، افسر عالی رتبه ارتش، فرمانده ارتشی
معانی دیگر : سردار، سپهسالار، فرمانروا

انگلیسی به فارسی

جنگ سالار، افسر عالی رتبه ارتش، فرمانده ارتشی،فرمانروا


جنگ سالار، افسر عالی رتبه ارتش، فرمانده ارتشی، خیلتاش


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a military leader who governs or has great influence in an area or country that is warlike or at war.

• military leader who has authority over an area (either as a delegate of the ruling government or as a member of a rebelling force)
highest authority, supreme commander

مترادف و متضاد

خیلتاش (اسم)
buddy, chieftain, warlord, comrade-in-arms

جنگ سالار (اسم)
warlord

افسر عالی رتبه ارتش (اسم)
warlord

فرمانده ارتشی (اسم)
warlord

جملات نمونه

1. He had been a dictator and a warlord who had oppressed and degraded the people of the South.
[ترجمه ترگمان]او دیکتاتور و حاکم بود که مردم جنوب را تحت فشار قرار داده بود و مردم جنوب را خوار و خفیف کرده بود
[ترجمه گوگل]او یک دیکتاتور بود و جنگجویانی بود که مردم جنوب را سرکوب و تخریب کرده بودند

2. The inquisitive Warlord turned to realign itself with its mechanical peers which strode onward together in line abreast, to massacre Marines.
[ترجمه ترگمان]The کنجکاو برگشت تا خود را با peers its که در صف پیش می رفتند تا Marines را بکشند
[ترجمه گوگل]جنگجو دوست داشتنی به نظر می رسد با همتایان مکانیکی خود که با هم در کنار یکدیگر قرار دارند، به قایقرانی قاتل تبدیل شود

3. Still it's hard to believe the young warlord won't rattle around in his armoury for just the right mace.
[ترجمه ترگمان]هنوز خیلی سخته که باور کنم فرمانده یانگ در اتاق his فقط به خاطر چماق درست سر و صدا نمی کنه
[ترجمه گوگل]با این حال، سخت است که باور جنگنده جوان را در جنگل خود را فقط برای موی خراب نخواهد بود

4. A good option for the Goblin Warlord is to ride a chariot.
[ترجمه ترگمان]یک گزینه خوب برای the Warlord این است که سوار بر یک کالسکه شود
[ترجمه گوگل]یک گزینه خوب برای جنگجوی Goblin جنگ ارابه است

5. Valmir von Raukov is a tough warlord whose constant vigil has protected the northern borders of the Empire for many years.
[ترجمه ترگمان]Valmir ون Raukov یک جنگ سالار سرسخت است که در طول سالیان متمادی از مرزه ای شمالی امپراتوری محافظت کرده است
[ترجمه گوگل]والمیر فون راوکو یک جنگجوی سختگیر است که پیوستهی او در طول چندین سال از مرزهای شمالی امپراتوری محافظت کرده است

6. The Empire's greatest general and the mightiest Orc Warlord of the age fell upon each other with the fury of ancient enemies.
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترین ژنرال و قدرتمندترین او در سن و سال او با خشم دشمنان قدیمی به یکدیگر برخورد می کردند
[ترجمه گوگل]بزرگترین پادشاه امپراتوری و قدرتمند ترین جنگ سالار ارک از سن خود با خشم دشمنان باستانی خشمگین شدند

7. The warlord was not unusually cast down, despite the situation.
[ترجمه ترگمان]با وجود این شرایط جنگ سالار به طور غیر عادی سقوط نکرده بود
[ترجمه گوگل]با وجود وضعیت، جنگ سالار به طور غیرمعمول نابود نشد

8. The warlord government had to give in.
[ترجمه ترگمان]government مجبور بود تسلیم شود
[ترجمه گوگل]دولت جنگجویان مجبور بود به آن ها بدهد

9. The third part, the rift of the warlord problem and it resolve.
[ترجمه ترگمان]بخش سوم، شکاف مساله جنگ سالار و حل آن است
[ترجمه گوگل]بخش سوم، رفع مشکل جنگسالار و حل و فصل آن

10. Warlord and opium forge the indissoluble bound.
[ترجمه ترگمان]Warlord و تریاک، bound نشدنی را می سازند
[ترجمه گوگل]جنگجو و تریاک محدودیت غیر قابل حل را ایجاد می کنند

11. The country was torn by warlordism, with each warlord dominating a region.
[ترجمه ترگمان]این کشور توسط warlordism، با هر جنگ سالار منطقه که بر روی یک منطقه تسلط یافته بود، پاره شد
[ترجمه گوگل]این کشور توسط جنگجویانه پاره شد و هر جنگی که در آن منطقه غالب بود

12. The Supreme Warlord was striding about the shelter.
[ترجمه ترگمان]ساحره اعظم ساحره اعظم در پناه پناه گاه بود
[ترجمه گوگل]ارتش عالی در مورد سرپناه به سر می برد

13. The Supreme Warlord promulgated his infamous'scorched earth " directive.
[ترجمه ترگمان]ساحره اعظم، directive معروف اون رو منتشر می کنه
[ترجمه گوگل]جنگجویان عالیرتبه، دستورالعمل 'سرازیر شدن زمین' خود را اعلام کردند

14. The most celebrated anti-Russian warlord, Shamil, surrendered in 1859 just down the road after Tsarist forces trapped him in the Dagestani village of Gunib.
[ترجمه ترگمان]مشهورترین جنگ سالار ضد روسی، شمیل، در سال ۱۸۵۹ تسلیم شد و پس از اینکه نیروهای تزاری او را در روستای Dagestani of به دام انداختند، در سال ۱۸۵۹ تسلیم شدند
[ترجمه گوگل]مهمترین جنگسالار ضد روسی، شمیل، در سال 1859 تسلیم شد و تنها پس از آن که نیروهای تزاریست در روستای داگستانی گنیاب به دام انداختند

پیشنهاد کاربران

رهبر یک گروه نظامی غیر رسمی که علیه یک دولت ، پادشاه یا گروه های مختلف می جنگد


کلمات دیگر: