کلمه جو
صفحه اصلی

westward


معنی : در جهت مغرب، بسوی باختر، بطرف مغرب
معانی دیگر : به سوی باختر، باختر سوی، غربی، باختری، westwards بسوی باختر

انگلیسی به فارسی

( westwards ) بسوی باختر، بطرف مغرب، در جهت مغرب


به سمت غرب، در جهت مغرب، بسوی باختر، بطرف مغرب


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: toward the west.
صفت ( adjective )
• : تعریف: in, at, facing, or moving toward the west.
اسم ( noun )
مشتقات: westwards (adv.)
• : تعریف: the west, or a point, direction, or region located in the west.

• westward part, westward direction
westerly; faces the west
towards the west, in the direction of the west
westward or westwards means towards the west.
westward is used to describe things which are moving towards the west or which face towards the west.

مترادف و متضاد

در جهت مغرب (قید)
westward

بسوی باختر (قید)
westwards, westward

بطرف مغرب (قید)
westwards, westward

جملات نمونه

1. westward ho!
(کشتی) هشدار - حرکت به غرب !

2. travelers westward bent
مسافران عازم غرب

3. millions of immigrants surged westward
میلیون ها مهاجر به سوی غرب سرازیر شدند.

4. They were enticed westward by dreams of gold.
[ترجمه ترگمان]آن ها را به زور به سوی غرب کشانده بودند
[ترجمه گوگل]آنها با رویاهای طلا به سمت غرب جذب شدند

5. He sailed westward from Palos de la Frontera.
[ترجمه ترگمان]اون از \"پالوس هیلز\" به سمت غرب حرکت کرد
[ترجمه گوگل]او به سمت غرب از Palos de la Frontera رفت

6. They travelled in a westward direction.
[ترجمه ترگمان]آن ها در جهت غرب حرکت می کردند
[ترجمه گوگل]آنها به سمت غرب حرکت کردند

7. People came westward in the 1800s to pan for gold.
[ترجمه ترگمان]مردم در سال ۱۸۰۰ به سمت غرب امدند
[ترجمه گوگل]مردم در دهه 1800 به سمت غرب رفتند تا به طلا برسند

8. The westward advance of the road repairs is being held up by protesters.
[ترجمه ترگمان]پیشروی به سوی غرب در حال انجام تعمیرات جاده توسط معترضان است
[ترجمه گوگل]پیشروی غرب در تعمیرات جاده ها توسط معترضین محاصره شده است

9. Congregationalists did move westward and for a time pioneered in the mission to the larger world.
[ترجمه ترگمان]Congregationalists به سمت غرب حرکت کرد و برای مدتی در ماموریت به دنیای بزرگ تر پیشقدم شد
[ترجمه گوگل]مهاجران کنگره به سمت غرب حرکت می کردند و برای یک زمان پیشگام مأموریت به جهان بزرگتر شدند

10. The sun moved slowly westward.
[ترجمه ترگمان]خورشید آهسته به طرف غرب حرکت می کرد
[ترجمه گوگل]خورشید به آرامی به سمت غرب حرکت کرد

11. The ship crowded westward.
[ترجمه ترگمان]کشتی به سمت غرب حرکت کرد
[ترجمه گوگل]کشتی به سمت غرب شلوغ شده است

12. Westward the Hudson came between Sammler and the great Spry industries of New Jersey.
[ترجمه ترگمان]رودخانه هادسون بین Sammler و صنایع بزرگ spry در نیوجرسی به وجود آمد
[ترجمه گوگل]به سمت غرب هادسون بین Sammler و صنایع بزرگ با هوش نیوجرسی آمد

13. The river Aver continues westward past the provincial capital at Averheim and finally flows into the Reik at Nuln.
[ترجمه ترگمان]رودخانه aver به سمت غرب از مرکز استان at عبور می کند و در نهایت به the در Nuln می ریزد
[ترجمه گوگل]رود آویر به سمت غرب از مرکز سرمایه ای در ایverheim ادامه می یابد و در نهایت به ریک در نولان می رود

14. Even the westward expansion of the United States had its economic motives.
[ترجمه ترگمان]حتی توسعه غرب ایالات متحده انگیزه های اقتصادی خود را داشت
[ترجمه گوگل]حتی گسترش غرب در ایالات متحده انگیزه های اقتصادی خود را داشت

15. Johnnie Walker tips his hat, smirks and hurries westward off the shelf.
[ترجمه ترگمان]جانی واکر کلاهش را در می اورد، پوزخند می زند و سریع به طرف غرب می رود
[ترجمه گوگل]جاننی واکر کلاه خود را میپوشاند، به دام افتاده و از سمت قفسه به سمت غرب میرود

پیشنهاد کاربران

رو به باختر، رو به غرب، در جهت/به سوی غرب


کلمات دیگر: