کلمه جو
صفحه اصلی

baby sit


(در غیاب والدین) بچه داری کردن، از بچه های دیگران نگهداری کردن، للگی کردن، بچه داری کردن درغیاب والدینشان، از بچه نگاهداری کردن

انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: babysits, babysitting, babysat
• : تعریف: to watch over or supervise children in the absence of their parents, usu. for payment.

- As a teenager, she often babysat for the people next door.
[ترجمه ترگمان] او به عنوان یک نوجوان، اغلب برای افراد در همسایگی سخنرانی می کند
[ترجمه گوگل] او به عنوان یک نوجوان، اغلب اوقات برای اطرافیان در کنار هم نگه می دارد
- They found someone to babysit the children on Friday night.
[ترجمه ترگمان] آن ها کسی را پیدا کردند که در شب جمعه از بچه ها پرستاری کند
[ترجمه گوگل] آنها شب جمعه کسی را به اطفال بردند

• supervise children while their parents are not home; watching over a child, supervising children
if you baby-sit, you look after someone's children while they are out.
supervise children while their parents are not home; watch over, supervise

جملات نمونه

1. when the parents went to work, i used to baby-sit for them
وقتی والدین سرکار می رفتند من به جایشان بچه داری می کردم.

2. I babysit for Jane on Tuesday evenings while she goes to her yoga class.
[ترجمه P.L] وقتی اون به کلاس یوگا میره، من سه شنبه عصرها از جین نگهداری میکنم.
[ترجمه ترگمان]من سه شنبه وقتی میرم کلاس یوگا از \"جین\" مراقبت می کنم
[ترجمه گوگل]من در شب سه شنبه شب به جین میرفتم و او به کلاس یوگا میرفت

3. Conveniently, her parents are often willing to babysit.
[ترجمه ترگمان]والدین او اغلب مایل به پرستاری از کودکان هستند
[ترجمه گوگل]به راحتی، والدین او اغلب مایل به مراقبت از نوزاد هستند

4. I'll type your report if you'll babysit in exchange.
[ترجمه ترگمان]اگر در عوض مراقب بچه باشی، من گزارشت را می گیرم
[ترجمه گوگل]گزارش شما را تایپ می کنم اگر در عوض با اطفای اطاعت می کنید

5. I promised to babysit for Mrs Plunkett.
[ترجمه ترگمان] من قول دادم که مراقب خانم \"Plunkett\" باشم
[ترجمه گوگل]من به خانم Plunkett اطمینان دادم

6. Since she'd offered to babysit, I took her up on it.
[ترجمه ترگمان]از انجایی که او به من پیشنهاد پرستاری می داد، او را برداشتم
[ترجمه گوگل]از آنجا که او به نوزاد پیشنهاد داد، من او را بر روی آن گذاشتم

7. Could you babysit for us on Friday?
[ترجمه ترگمان]میشه جمعه منتظر ما باشی؟
[ترجمه گوگل]می توانید روز جمعه را برای ما بخرید

8. Minna could babysit one night if your father has to work.
[ترجمه ترگمان]مینا می تواند امشب از یک شب مراقبت کند، اگر پدرت کار کند
[ترجمه گوگل]میندا می تواند یک شب اگر یک پدر داشته باشد باید کار کند

9. You can take it in turns to babysit.
[ترجمه ترگمان]میتونی اینو به نوبت نگه داری که مراقب بچه باشی
[ترجمه گوگل]شما می توانید آن را به نوبت babysit را

10. I know she's offered to babysit any time but I don't want her to think we're taking advantage of her.
[ترجمه ترگمان]می دانم که او به من پیشنهاد پرستاری می دهد، اما نمی خواهم او فکر کند که ما از او سو استفاده می کنیم
[ترجمه گوگل]من می دانم که او هر زمان برای بچه دار شدن ارائه می شود اما من نمی خواهم او فکر کند که ما از او استفاده می کنیم

11. You'd be independent and I could babysit for Maggie.
[ترجمه ترگمان]تو مستقل می شدی و من میتونستم مراقب \"مگی\" باشم
[ترجمه گوگل]شما مستقل هستید و من می توانم برای مگگی مهد کودک باشم

12. A demand from your boss that you babysit his children is clearly unreasonable.
[ترجمه ترگمان]تقاضای رئیس تان که از بچه خود نگهداری می کنید به وضوح غیر منطقی است
[ترجمه گوگل]تقاضای رئیس شما که فرزندانتان را به فرزندان خود می برید کاملا واضح است

13. Could you babysit for a few hours this afternoon?
[ترجمه ترگمان]میتونی امروز بعد از ظهر یه پرستار بچه نگه داری؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید این ساعت بعد از ظهر برای چند ساعت در اطفال بخوابید؟

14. I'll ask Jane to babysit on Wednesday night.
[ترجمه ترگمان]من از جین می پرسم که در شب چهارشنبه از او پرستاری کند
[ترجمه گوگل]من از جین میپرسم که چهارشنبه شب را به مهد کودک دعوت میکنم

15. He used to babysit for Mary when she worked nights.
[ترجمه ترگمان] وقتی شب ها کار می کرد از \"ماری\" مراقبت می کرد
[ترجمه گوگل]وقتی شبها کار می کرد، او برای مری به مهد کودک خدمت می کرد

پیشنهاد کاربران

پرستاری بچه، پرستار بچه

مواظبت کردن از بچه—نگهداری کردن از بچه

بچه داری


مراقبت کردن

پچه داری کردن

پرستاربچه

بچه داری، نگه داری از بچه ، مراقبت از بچه

معنی انگلیسی: To take care of baby
معنی فارسی: نگه داری کردن از بچه - مراقبت از بچه - پرستاری از بچه

پرستار بچه شدن/بودن
( babysitter = پرستار بچه )

You could always call Susie and see if she might babysit

وقت گذرانی با بچه


کلمات دیگر: