کلمه جو
صفحه اصلی

weighing


معنی : توزین

انگلیسی به فارسی

توزین


انگلیسی به انگلیسی

• determining weight

دیکشنری تخصصی

[نساجی] سنگین کردن ابریشم - وزن دادن ابریشم - باردادن ابریشم

مترادف و متضاد

توزین (اسم)
weigh-in, weighing

جملات نمونه

1. weighing the pros and cons of an issue
سبک و سنگین کردن جنبه های مثبت و منفی چیزی

2. weighing machine
باسکول،ترازو

3. experts are weighing the importance of this event
کارشناسان دارند اهمیت این رویداد را بررسی می کنند.

4. the old rifle was weighing on his shoulder
تفنگ قدیمی روی شانه اش سنگینی می کرد.

5. Yesterday a satellite weighing 15 tonnes was successfully placed in orbit.
[ترجمه MASSjAAM] دیروز یک ماهواره با وزن 15 تن به طور موفقیت آمیز در مدار قرار گرفت.
[ترجمه ترگمان]روز گذشته یک ماهواره به وزن ۱۵ تن با موفقیت در مدار قرار گرفت
[ترجمه گوگل]امروزه ماهواره ای با وزن 15 تن به طور موفقیت آمیزی در مدار قرار دارد

6. The bell is massive, weighing over 40 tons.
[ترجمه ترگمان]این ناقوس عظیم است و بیش از ۴۰ تن وزن دارد
[ترجمه گوگل]زنگ بزرگ است و وزن آن بیش از 40 تن است

7. The responsibilities of the job are weighing her down.
[ترجمه ترگمان]مسئولیت های شغلی او را سبک و سنگین می کند
[ترجمه گوگل]مسئولیت های شغلی او را محاسبه می کند

8. I'm sure there's something weighing on his mind .
[ترجمه ترگمان]مطمئنم چیزی در ذهنش سنگینی می کند
[ترجمه گوگل]من مطمئن هستم که چیزی در ذهن او وجود دارد

9. It was obvious that she was cautiously weighing me up.
[ترجمه ترگمان]واضح بود که او با احتیاط مرا برانداز می کند
[ترجمه گوگل]واضح بود که او با احتیاط من را محاسبه کرد

10. Something was weighing on her mind.
[ترجمه ترگمان]چیزی در ذهنش سنگینی می کرد
[ترجمه گوگل]چیزی در ذهنش جالب بود

11. He gave evidence to the court(sentence dictionary), weighing each word as he spoke.
[ترجمه ترگمان]او به دادگاه (فرهنگ لغت زندان)مدرک داد و هر کلمه را در حین حرف زدن وزن کرد
[ترجمه گوگل]او مدارک را به دادگاه داد (لغت نامه حکم)، وزن هر کلمه را به عنوان او صحبت کرد

12. Danny was born prematurely, weighing only 3lb 3oz.
[ترجمه ترگمان]دنی پیش از موعد به دنیا آمد و تنها ۳ پوند وزن داشت
[ترجمه گوگل]دنی به زودیاک متولد شد، وزن 3 لیتر 3oz

13. I'm weighing up my options before I decide to apply for the job.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه تصمیم بگیرم برای این کار درخواست استخدام کنم، m را سبک سنگین می کنم
[ترجمه گوگل]قبل از تصمیم به درخواست برای کار، گزینه های من را ارزیابی می کنم

14. He is weighing the possibility of filing criminal charges against the doctor.
[ترجمه ترگمان]او در حال بررسی امکان پر کردن اتهامات جنایی علیه دکتر است
[ترجمه گوگل]او احتمال دارد که پرونده اتهامات جنایی علیه پزشک ثبت شود

15. The baby was born three months early weighing only 3 lb 5oz.
[ترجمه ترگمان]نوزاد سه ماه زودتر به دنیا آمد و فقط ۳ پوند وزن داشت
[ترجمه گوگل]کودک سه ماهه زودتر وزن میگیرد و تنها 3 پوند 5oz ایجاد می کند

پیشنهاد کاربران

سبک و سنگین کردن - سنجیدن

سنجش، سنجش اهمیت، اهمیت سنجی

سنجیدن

وزن کردن، توزین

ارزیابی کردن، وزن کردن

وزن سنجی،
وزن کشی


کلمات دیگر: