کلمه جو
صفحه اصلی

whiskey


معنی : ویسکی، وسکی
معانی دیگر : (مشروب الکلی قوی) ویسکی، مشروب دارای ویسکی، whisky وسکی، مثل وسکی، وسکی خوردن

انگلیسی به فارسی

( whisky ) وسکی، مثل وسکی، وسکی خوردن


نوشیدنی الکلی، ویسکی، وسکی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: whiskeys
(1) تعریف: an alcoholic liquor distilled from grains such as rye, barley, or corn and usu. containing forty to fifty percent alcohol.

- Bars in the Old West were famous for serving whiskey.
[ترجمه ترگمان] وی لر پیر در غرب قدیم برای خدمت به ویسکی مشهور بود
[ترجمه گوگل] میله ها در غرب قدیمی برای خدمت ویسکی مشهور بودند

(2) تعریف: a single serving of this liquor.

- He ordered a whiskey with soda.
[ترجمه ترگمان] اون یه ویسکی با سودا سفارش داد
[ترجمه گوگل] ویسکی با نوشابه دستور داد

• alcoholic beverage made from fermented grain (e.g. corn, rye, or barley)
whiskey is whisky that is made in ireland or the united states.

مترادف و متضاد

ویسکی (اسم)
snakebite, whisky, whiskey

وسکی (اسم)
whiskey

جملات نمونه

1. whiskey smash
ویسکی اسمش

2. proof whiskey
ویسکی دارای الکل به میزان معمول

3. raw whiskey
ویسکی نارس

4. to run whiskey
ویسکی قاچاق کردن

5. he drank two shots of whiskey
او دو گیلاس ویسکی خورد.

6. he was advised not to drink whiskey and other similar drinks
به او توصیه شده بود از آشامیدن ویسکی و سایر مشروبات مشابه خودداری کند.

7. A glass of whiskey will soothe you.
[ترجمه ترگمان]یک لیوان ویسکی تو را آرام خواهد کرد
[ترجمه گوگل]لیک ویسکی شما را آرام می کند

8. Whiskey is distilled from a fermented mash of grain.
[ترجمه ترگمان]ویسکی از یک خمیر تخمیر شده، تقطیر می شود
[ترجمه گوگل]ویسکی از مخلوط دانه غنی شده جدا شده است

9. A great deal of whiskey is made in Scotland.
[ترجمه ترگمان]مقدار زیادی ویسکی در اسکاتلند ساخته شده است
[ترجمه گوگل]مقدار زیادی ویسکی در اسکاتلند ساخته شده است

10. They kept whiskey to antidote themselves against snake bike.
[ترجمه ترگمان]آن ها ویسکی را نگه داشتند تا خود را با دوچرخه مار ضد عفونی کنند
[ترجمه گوگل]آنها ویسکی را برای ضدعفونی کردن در برابر دوچرخه مار نگه داشتند

11. Whiskey always gives me a terrible hangover.
[ترجمه ترگمان]ویسکی همیشه به من یه خماری وحشتناک میده
[ترجمه گوگل]ویسکی همیشه به دنبال خماری وحشتناک است

12. He lubricated them with continuous whiskey.
[ترجمه ترگمان]با ویسکی پیوسته آن ها را از هم جدا می کرد
[ترجمه گوگل]او با ویسکی پیوسته روان شد

13. She started some whiskey into my coffee cup.
[ترجمه ترگمان] یه مقدار ویسکی توی فنجون قهوه من ریخت
[ترجمه گوگل]او بعضی از ویسکی را به فنجان قهوه من گذاشت

14. One whiskey with water, please.
[ترجمه ترگمان]یه ویسکی با آب لطفا
[ترجمه گوگل]یک ویسکی با آب، لطفا

15. He likes coffee laced with whiskey.
[ترجمه ترگمان] اون از قهوه با ویسکی خوشش میاد
[ترجمه گوگل]او قهوه ای با ویسکی را دوست دارد

16. Alexander had drunk too much whiskey.
[ترجمه ترگمان]الکساندر براندی زیادی نوشیده بود
[ترجمه گوگل]اسکندر ویسکی بیش نیست

پیشنهاد کاربران

موقعیت، مختصات ( نظامی )

The police man whisked that thief yesterday
پلیس ان دزد را به حالت قاپیدن بردند دیروز


کلمات دیگر: