1. He was such a wet blanket at the party that they never invited him again.
[ترجمه مهسا] او به قدرى در مهمانی ضدحال بود که آنها دیگر او را به مهمانی هایشان دعوت نکردند.
[ترجمه علیرضا] او به قدری در مهمانی دپرس بود که دیگر هیچوقت آهنها دعوتش نکردند.
[ترجمه بینام] او به اندازه ای در جشن ضدحال بود که کسی دیگه اونو هیچوقت دعوت نکرد
[ترجمه K.M] او به قدری در مهمانی ضد حال بود که انها دیگر هیچوقت او را دعوت نکردند
[ترجمه محسن] اون اصلا در مهمانی ها پایه نبود جوری که انها دیگر هرگز او را دعوت نکردند
[ترجمه ترگمان]او چنان پتوی خیس به تن کرده بود که دیگر او را دعوت نکرده بودند
[ترجمه گوگل]او در این حزب چنین پتو مرطوب بود که هرگز او را دعوت نکرد
2. But there was no large wet blanket to be had.
[ترجمه مهسا] اما هیچ پتو مرطوب بزرگی وجود نداشت.
[ترجمه ترگمان]اما پتوی خیس بزرگی وجود نداشت
[ترجمه گوگل]اما هیچ پتو مرطوب زیادی وجود نداشت
3. Why be a wet blanket now?
[ترجمه ترگمان]چرا الان یه پتوی خیس باشه؟
[ترجمه گوگل]چرا پتو مرطوب در حال حاضر وجود دارد؟
4. Morose Michell wins the wet blanket award.
[ترجمه ترگمان]morose Michell برنده جایزه پتوی مرطوب شد
[ترجمه گوگل]موروشی میچل جایزه مرطوب را به دست می آورد
5. The morose Mitchells wins the wet blanket award.
[ترجمه ترگمان]Mitchells کج خلق جایزه پتوی مرطوب را کسب کرد
[ترجمه گوگل]خندق میچلز برنده جایزه خیاطی مرطوب می شود
6. The bullets thumped into the wet blanket in front of me, making it jump like there was a bear inside.
[ترجمه مهسا] گلوله در جلوی من به پتوی مرطوب برخورد کرد و باعث شد بپرد، انگار که درونش خرسی بوده!
[ترجمه ترگمان]گلوله ها به پتوی خیس در جلوی من کوبیده می شدند و باعث می شد مثل یک خرس از داخل بپرم
[ترجمه گوگل]گلوله در جلوی من به پتو مرطوب پرتاب شد، و آن را پرش مانند یک خرس در داخل وجود دارد
7. They thought he was a middle aged wet blanket.
[ترجمه ترگمان]آن ها فکر می کردند که او یک پتوی خیس میان سال است
[ترجمه گوگل]آنها فکر کردند او یک پتو مرطوب میانه ای است
8. The forecast of rain cast a wet blanket over our picnic plan.
[ترجمه ترگمان]پیش بینی باران یک پتوی مرطوب را روی برنامه پیک نیک ما ریخته بود
[ترجمه گوگل]پیش بینی باران یک پتو مرطوب بر روی طرح پیک نیک ما انجام داده است
9. Don't throw a wet blanket on other at random.
[ترجمه ترگمان]به طور اتفاقی یک پتوی خیس را به طرف دیگر پرت نکن
[ترجمه گوگل]یک پتو مرطوب را به صورت تصادفی بریزید
10. Then they covered the fire with a wet blanket.
[ترجمه ترگمان]بعد با پتوی خیس آتش را پوشاندند
[ترجمه گوگل]سپس آنها آتش را با یک پتو مرطوب پوشانده بودند
11. I know John's a wet blanket.
[ترجمه ترگمان]می دانم جان یک پتوی خیس است
[ترجمه گوگل]من جان را پتو مرطوب می دانم
12. The weatherman threw a wet blanket on our picnic plan when he forecast rain.
[ترجمه ترگمان]هواشناس، هنگامی که پیش بینی باران را پیش بینی می کرد، یک پتوی مرطوب روی برنامه پیک نیک ما انداخت
[ترجمه گوگل]وقتی آب باران پیش بینی می شود باران، آب و هوای یک پتو مرطوب را در طرح پیک نیک ما پرتاب می کند
13. Dorothy always acts like a wet blanket at our parties.
[ترجمه ترگمان]در وتی همیشه مثل یک پتوی خیس در مهمانی های ما عمل می کند
[ترجمه گوگل]Dorothy همیشه مثل یک پتو مرطوب در احزاب ما عمل می کند
14. Jack is such a wet blanket.
[ترجمه مهسا] جک یک ضدحال است.
[ترجمه ترگمان] جک یه پتوی خیس - ه
[ترجمه گوگل]جک چنین پتو مرطوب است
15. He was a wet blanket after he lost the race.
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه مسابقه رو از دست داد یه پتوی خیس بود
[ترجمه گوگل]بعد از اینکه مسابقه را از دست داد، یک پتو مرطوب بود