1. hardship did not weaken but rather tempered their resolve
مرارت نه تنها اراده ی آنها را ضعیف نکرد بلکه استوار هم نمود.
2. The division of Germany had served to weaken the party.
[ترجمه ترگمان]تقسیم آلمان موجب تضعیف حزب شده بود
[ترجمه گوگل]تقسیم آلمان برای تضعیف حزب خدمت کرده است
3. Nothing could weaken his resolve to continue.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز نمی توانست عزمش را جزم کند که ادامه دهد
[ترجمه گوگل]هیچ چیز نمی تواند عزم او برای ادامه دادن را تضعیف کند
4. They watched her gradually weaken as the disease progressed.
[ترجمه ترگمان]آن ها به تدریج که بیماری پیشرفت می کرد او را زیر نظر داشتند
[ترجمه گوگل]آنها به تدریج تحت تأثیر بیماری پیشرفت کردند
5. Such policies weaken the resolve of potential troublemakers.
[ترجمه ترگمان]چنین سیاست هایی حل مشکل بالقوه را تضعیف می کند
[ترجمه گوگل]چنین سیاستهایی، حل اختلاف نظر را از بین می برد
6. Another defeat in parliament would seriously weaken the president's ability to govern.
[ترجمه ترگمان]شکست دیگری در پارلمان می تواند قدرت رئیس جمهور را تضعیف کند
[ترجمه گوگل]شکست دیگر در پارلمان به طور جدی توانایی رییس جمهور را برای حکومت ضعیف می کند
7. You can weaken the tea by adding water.
[ترجمه ترگمان]شما می توانید با افزودن آب، چای را تضعیف کنید
[ترجمه گوگل]شما می توانید چای را با افزودن آب تضعیف کنید
8. The Bundesbank's seemingly impregnable position has begun to weaken.
[ترجمه ترگمان]وضعیت ظاهرا تسخیر ناپذیر Bundesbank شروع به ضعیف شدن کرده است
[ترجمه گوگل]موقعیت به ظاهر غیرقابل قبول Bundesbank شروع به تضعیف کرده است
9. We know that prolonged exposure to vibration can weaken aircraft components.
[ترجمه ترگمان]ما می دانیم که قرار گرفتن طولانی مدت در معرض لرزش می تواند اجزای هواپیما را تضعیف کند
[ترجمه گوگل]ما می دانیم که مواجهه طولانی مدت با ارتعاش می تواند قطعات هواپیما را تضعیف کند
10. The formerly robust economy has begun to weaken.
[ترجمه ترگمان]اقتصاد قوی سابق شروع به ضعیف شدن کرده است
[ترجمه گوگل]اقتصاد قبلا محکم شروع به تضعیف کرده است
11. She did not weaken in her resolve.
[ترجمه ترگمان]او از تصمیمش ضعیف نشد
[ترجمه گوگل]او در رضایت او تضعیف نشد
12. To struggle was only to weaken himself; he could not displace the weight or break the grip that held him down.
[ترجمه ترگمان]فقط برای این بود که خود را ضعیف کند؛ نمی توانست وزن خود را displace کند و فشاری که او را به پایین نگه می داشت
[ترجمه گوگل]مبارزه فقط برای تضعیف خود بود؛ او نمیتوانست وزن را عوض کند و یا دستش را که او را نگه داشته بود شکست دهد
13. Their purpose was to weaken the closed shop and to outlaw secondary picketing.
[ترجمه ترگمان]هدف آن ها تضعیف این مغازه بسته و جلوگیری از اعتصاب کنندگان ثانویه بود
[ترجمه گوگل]هدف آنها این بود که فروشگاه بسته را تضعیف کند و از تکان دادن ثانویه جلوگیری کند
14. Sending Galindo off with the national title might weaken the case for the United States.
[ترجمه ترگمان]ارسال Galindo با عنوان ملی ممکن است پرونده ایالات متحده را تضعیف کند
[ترجمه گوگل]ارسال Galindo با عنوان ملی ممکن است مورد برای ایالات متحده را تضعیف کند
15. For three hours until the sun began to weaken he watched the boy begging for water.
[ترجمه ترگمان]سه ساعت طول کشید تا خورشید ضعیف شد و کودک را که از آب گدایی می کرد، تماشا کرد
[ترجمه گوگل]برای سه ساعت تا زمانی که خورشید شروع به تضعیف نمود، او را تماشا می کرد که پسر خواسته برای آب