کلمه جو
صفحه اصلی

waterfall


معنی : ابشار
معانی دیگر : آبشار

انگلیسی به فارسی

آبشار، ابشار


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a stream of water that falls from a height; cascade.
مترادف: falls
مشابه: cascade, cataract, chute, fall, torrent

• cascade of water where a stream or river falls over the side of a steep slope
a waterfall is a stream of water that flows rapidly over the edge of a steep cliff and falls to the ground below.

دیکشنری تخصصی

[عمران و معماری] آبشار
[زمین شناسی] آبشار - ریزش ناگهانی آب، معمولاً ناشی از بستری از سنگ سخت در مسیر یک رودخانه که یا افقی است و یا به ملایمت به سمت قسمت بالای رودخانه شیب دارد و در روی سنگهای نرمتر قرار می گیرد سنگهای نرمتر زیر بوسیله رودخانه سایش می یابند بطوری که سنگ سختر آویزان می شود و نهایتا آبشار مربوط را ایجاد می کند
[آب و خاک] آبشار

مترادف و متضاد

ابشار (اسم)
fall, cascade, waterfall, lin, linn

cascade


Synonyms: cataract, chute, fall, rapids, shoot, weir


جملات نمونه

1. a sonorous waterfall
آبشار پر سر و صدا

2. the spray of a waterfall
پشنگ آبشار

3. the mill derives its energy from the waterfall
آسیاب نیروی خود را از آبشار می گیرد.

4. The magnificent scene of the waterfall is pleasant.
[ترجمه ترگمان]منظره باشکوه آبشار مطبوع است
[ترجمه گوگل]صحنه با شکوه آبشار خوشایند است

5. The magnificent scene of the waterfall is a perfect delight to the eye.
[ترجمه ترگمان]منظره باشکوه آبشار یک لذت کامل برای چشم است
[ترجمه گوگل]صحنه با شکوه آبشار یک لذت کامل برای چشم است

6. The waterfall sing, " I find my song, when I find my freedom. ".
[ترجمه ...] آبشار می خواند : من صدا و موسیقی خود را پیدا می کنم زمانی که آزادیم را پیدا کنم.
[ترجمه ترگمان]این آبشار می گوید: \" من آهنگ خود را وقتی که آزادی خود را پیدا می کنم، پیدا می کنم \"
[ترجمه گوگل]آبشار آواز می خواند، وقتی که آزادی ام را پیدا می کنم آهنگ من را پیدا می کنم '

7. Can you feel the spray from the sea/waterfall?
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید اسپری را از آبشار \/ آبشار احساس کنید؟
[ترجمه گوگل]آیا اسپری را از دریای / آبشار احساس می کنید؟

8. The waterfall rasped away the rock.
[ترجمه ترگمان]آبشار با صدای گوش خراش سنگ را تماشا می کرد
[ترجمه گوگل]آبشار سنگ را دور کرد

9. She watched the magnificent waterfall cascade down the mountainside.
[ترجمه ترگمان]آبشار با شکوه آبشار را تماشا می کرد
[ترجمه گوگل]او آبشار شگفتانگیز را در کوهستان تماشا کرد

10. The waterfall was lit up at night with pink and green floodlights.
[ترجمه ترگمان]شب با چراغ های صورتی و سبز روشن شده بود
[ترجمه گوگل]آبشار با نور افشانهای صورتی و سبز روشن شد

11. History relates that they stumbled on a magnificent waterfall.
[ترجمه ترگمان]تاریخ حکایت از آن دارد که آن ها به یک آبشار با شکوه برخورد کرده اند
[ترجمه گوگل]تاریخچه مربوط می شود که آنها در یک آبشار با شکوه برخورد کرد

12. Let's have our picnic by the waterfall.
[ترجمه محمد کشاورز امامی] بیاید یک پیک نیک در کنار آبشار داشته باشیم
[ترجمه ترگمان]بیا بریم پیکنیک اون آبشار
[ترجمه گوگل]بیایید پیک نیک خود را با آبشار بگذاریم

13. The recent rain had churned up the waterfall into a muddy whirlpool.
[ترجمه ترگمان]باران تازه آبشار را درون یک گرداب گل آلود فرو کرده بود
[ترجمه گوگل]باران اخیر آبشار را به یک گرداب گل آلود تبدیل کرده است

14. We saw a salmon jumping in the waterfall there.
[ترجمه ترگمان]ما یه ماهی قزل آلا توی آبشار دیدیم
[ترجمه گوگل]ما شاهد پریدن ماهی قزل آلا در آبشار در آنجا بودیم

15. The waterfall was surrounded by sweet-smelling trees that modern botanists say were probably Aquilaria sinensis.
[ترجمه ترگمان]آبشار با بویی شیرین و خوشبو احاطه شده بود که botanists امروزی می گویند احتمالا aquilaria است
[ترجمه گوگل]آبشار درختان شیرین بوی احاطه شده است که گیاه شناسان مدرن می گویند احتمالا Aquilaria sinensis

پیشنهاد کاربران

آبشاررررررررررررررررررر

دره ابشار


ریختن آب از جایی

ابشار

تند آب ( آبشار )

We saw a beautifulwatrfall last vecation

خروشان

آبشار


آبشار، ریزش آب زیاد از دره ( اندازه دریا )

Fall
بمعنی تند آب یا آبشار
که البته بعضیا این Fall رو با پاییز اشتبا میگیرن ولی باید با توجه به جمله ترجمش کرد

دریاچه کوچک

ابشار
ابی گه سرا ریز شده

برای وقتی که یارو بخواد مثلا نوشیدنی شما رو بخوره. ولی یه جوری که دهنی نشه میتونه بگه
?do you want me to waterfall
یعنی حالت آبشاری یا یه جوری بخورم که دهنی نشه

donkey


کلمات دیگر: