کلمه جو
صفحه اصلی

westerly


معنی : غربی، باختری، باد غربی، در جهت مغرب
معانی دیگر : به سوی باختر، از باختر، از جهت غرب

انگلیسی به فارسی

باختری، غربی، در جهت مغرب، باد غربی


غرب، غربی، باختری، در جهت مغرب، باد غربی


انگلیسی به انگلیسی

صفت و ( adjective, adverb )
(1) تعریف: of, related to, or toward the west.

- a westerly path
[ترجمه ترگمان] یک مسیر به سمت غرب
[ترجمه گوگل] مسیر غرب

(2) تعریف: from the west.

- a westerly breeze
[ترجمه ترگمان] نسیمی از طرف غرب می وزید
[ترجمه گوگل] نسیم عجایب
اسم ( noun )
• : تعریف: a storm or wind from the west.

• wind that is toward or from the west
moving or facing westward; situated in the west; coming from the west
toward the west
westerly means towards the west.
a westerly wind blows from the west.

مترادف و متضاد

غربی (صفت)
western, westerly

باختری (صفت)
occident, western, westerly

باد غربی (صفت)
westerly

در جهت مغرب (صفت)
westerly, westwards

جملات نمونه

1. in a westerly direction
در جهت غرب

2. The garden was very exposed to westerly winds.
[ترجمه ترگمان]باغ در اثر وزش باد بسیار در معرض باد قرار گرفته بود
[ترجمه گوگل]باغ بسیار در معرض باد های غربی قرار داشت

3. Westerly gales forced the ship off course.
[ترجمه ترگمان]gales westerly کشتی را به زور به زور واداشت
[ترجمه گوگل]نیروهای Westerly کشتی را مجبور کردند

4. We set off in a westerly direction .
[ترجمه ترگمان]به سمت غرب حرکت کردیم
[ترجمه گوگل]ما در جهت غرب به راه افتادیم

5. Fanned by a westerly wind, the fire spread rapidly through the city.
[ترجمه ترگمان]آتش به سرعت باد غربی می وزید و آتش به سرعت از میان شهر گسترده می شد
[ترجمه گوگل]آتش سوزی توسط باد غرب، آتش گسترش می یابد به سرعت از طریق شهرستان

6. The signpost points in a westerly direction.
[ترجمه ترگمان]راهنما در جهت غرب اشاره می کند
[ترجمه گوگل]نشانه در جهت غرب است

7. We travelled in a westerly direction.
[ترجمه ترگمان]به طرف غرب حرکت کردیم
[ترجمه گوگل]ما در سمت غرب سفر کردیم

8. We sailed onwards in a westerly direction.
[ترجمه ترگمان]ما از سمت غرب به سمت غرب حرکت کردیم
[ترجمه گوگل]ما به سمت جلو حرکت کردیم

9. So far, only the westerly part of the site has been developed.
[ترجمه ترگمان]تا کنون، تنها قسمت غربی این سایت توسعه یافته است
[ترجمه گوگل]تا کنون تنها قسمت غربی این سایت توسعه یافته است

10. Except in the most westerly provinces, the land was redeemed not by individual peasants but by the village commune.
[ترجمه ترگمان]به جز در بیشتر ولایات غربی، زمین نه به وسیله دهقانان فردی بلکه به خاطر دهقانان روستا، جبران می شد
[ترجمه گوگل]به جز در استان های غرب غرب، زمین نه توسط دهقانان انفرادی بلکه توسط کمون روستا بازخرید شد

11. Then do the same on an easterly or westerly heading.
[ترجمه ترگمان]پس همین کار را در شرق یا غرب انجام بدهید
[ترجمه گوگل]سپس همان را در قسمت شرق یا غرب انجام دهید

12. The westerly wind will remain light so it will feel pleasantly warm in the sunshine.
[ترجمه ترگمان]باد غربی همچنان روشن خواهد ماند و در زیر نور خورشید به خوبی احساس گرما خواهد کرد
[ترجمه گوگل]باد غرب در نور باقی خواهد ماند، به طوری که در آفتاب گرم می شود

13. The normal southerly or westerly wind of that season did not materialise.
[ترجمه ترگمان]جهت معمولی جنوب یا غرب این فصل عملی نشد
[ترجمه گوگل]ساحل عادی یا باد غرب در آن فصل، تحقق نیافت

14. The storm is moving in a westerly direction.
[ترجمه ترگمان]طوفان در جهت غرب حرکت می کند
[ترجمه گوگل]طوفان به سمت غرب حرکت می کند

15. Prevailing westerly winds spread acid rain across the country, however.
[ترجمه ترگمان]با این حال، باد غالب غربی باران اسیدی را در سراسر کشور پخش می کند
[ترجمه گوگل]با این حال، باد های غربی غالب در سراسر کشور بارندگی اسیدی را تجربه می کنند

in a westerly direction

در جهت غرب


پیشنهاد کاربران

غرب آی/باختر آی = از جهت غرب آمده. Western
غرب رو/باختر رو = به غرب رونده.
Westerly


کلمات دیگر: